بی بدیل  - Bibadil
01 اردیبهشت 1403   20 آوریل 2024
نام کاربر:
کاربر مهمان



به جامعه مجازی بی بدیل بپیوندید... ورود ثبت نام
نشست بررسی سكه تقدیر در مهر-۱؛

چرا روزی روزگاری در تلویزیون تكرار نشد؟، هنرمند پیشرو و جهان نو

چرا روزی روزگاری در تلویزیون تكرار نشد؟، هنرمند پیشرو و جهان نو به گزارش بی بدیل دات كام انتشار كتاب سكه تقدیر با رویكرد بررسی علل ماندگاری مجموعه روزی روزگاری بهانه ای شد تا باردیگر به طرح این سوال بپردازیم؛چرا تجربه های مشابه روزی روزگاری كمتر در تلویزیون تكرار می شود؟



خبرگزاری مهر-گروه هنر-عطیه موذن: ۲۷ سال اصلا زمان كمی نیست؛ به خصوص برای آنكه یك سریال تلویزیونی باردیگر سوژه برگزاری یك نشست تحلیلی در فضای رسانه ای شود. سریال «روزی روزگاری» به كارگردانی امرالله احمدجو اما گویی هنوز ظرفیت و كشش آنرا داشته كه فراتر از پرداخت رسانه ای در چارچوب یك كتاب پژوهشی، پارامترهای تأثیرگذار بر ماندگاری اش مرور و بازیابی شود.
نعمت الله سعیدی منتقد سینما و تلویزیون و نویسنده و پژوهش گری است كه اخیراً كتابی را با نام «سكه تقدیر» به نگارش درآورده در آن به وجوه مختلف سریال «روزی روزگاری» به كارگردانی امرالله احمدجو پرداخته است آن هم با این نگاه؛ «آثاری مثل روزی روزگاری را می توان از نظر كاركرد مثل شاهنامه فردوسی و یا رباعیات خیام و غزلیات حافظ دانست. همان گونه كه شاهنامه زبان فارسی را حفظ كرد، سریال هایی مثل روزی روزگاری هم می توانند فرهنگ ایرانی را حفظ كنند. اهمیت این سریال قبل از هر چیز به ایرانی بودن آن بازمی گردد.» (بریده از توضیحات پشت جلد كتاب)
این منتقد همانگونه كه در زیرعنوان اصلی كتاب هم تاكید كرده است برپایه «مبانی زیبایی شناسی سینمای دینی» تحلیلی بر این مجموعه ماندگار عرضه كرده و در چارچوب آن از روایت و داستان این سریال گرفته تا كارگردانی و بازی ها و حتی فراتر از آن جهان بینی حاكم بر اثر را مورد ارزیابی قرار داده است.
به بهانه انتشار كتاب «سكه تقدیر» كه به همت دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب روانه بازار شده است، و همزمان با روزهایی كه صاحب نظران و رسانه ها در رثای اعتبار از دست رفته جریان سریال سازی تلویزیونی مرثیه سرایی می كنند، خالی از لطف ندیدیم تا كمی جدی تر به این پرسش بپردازیم كه چرا تجربه هایی از جنس «روزی روزگاری» كمتر در تلویزیون تكرار شده است؟

نعمت الله سعیدی منتقد سینما و نویسنده كتاب «سكه تقدیر» و امرالله احمدجو نویسنده و كارگردان سریال «روزی روزگاری» به همین بهانه در خبرگزاری مهر حضور پیدا كردند و به بهانه انتشار این كتاب از این روزهای تلویزیون، دست اندازهای موجود در راه سریال سازی و... سخن گفتند.
مشروح قسمت اول این نشست را در زیر می خوانید:
* جناب سعیدی شما كتابی به نام «سكه تقدیر» نوشته اید كه در آن با بررسی و تحلیل سریال «روزی روزگاری» (محصول سال ۱۳۷۱ تلویزیون) از خصوصیت های این سریال شامل فیلمنامه و روایت، بازیگری، كارگردانی و دیگر ابعاد آن سخن گفته اید. همینطور بیان كرده اید كه چنین سریال هایی باید بعنوان الگو قرار بگیرند. چرا طی یكی دو دهه اخیر جریان سریال سازی در كشور ما به جایی رسیده است كه كمتر سریال هایی به غنای «روزی روزگاری» روی آنتن می بینیم؟
نعمت الله سعیدی: من خیلی وقت نمی كنم سریال های اخیر تلویزیون را ببینم و بیشتر كارهای شاخص را پیگیری می كنم اما مهمترین نكته این است كه ما در دوره ای می گفتیم تلویزیون كار بد و ضعیف می سازد كه نباید بسازد، اما الان وضعیت تلویزیون اسفبارتر شده و به دوره ای رسیده ایم كه گویی تلویزیون دیگر وجود ندارد و در حال حذف شدن است و بدین سان عرصه فرهنگ و رسانه عملا بی صاحب می ماند.
یك نكته مهم كه با صراحت باید از آن صحبت كرد حوزه مبانی است؛ اینكه ما خیلی وقت ها نمی توانیم اصول را به درستی تعریف نماییم و برای همین در فروع یك ماجرا باقی می مانیم كه سردرگمی به بار می آورد. به صورت مثال اگر كسی از شما بپرسد بادمجان عزادار است یا عصبانی كه سیاهپوش شده است؟ شما نمی دانید چه جوابی بدهید، چونكه هویت سیاه پوشی بادمجان، هیچ ارتباطی با عزاداری و عصبانیت ندارد. در صداوسیما و حتی در بعضی از رسانه ها هم ما گرفتار این دوگانه های كاذب هستیم. نعمت الله سعیدی
ما فكر می نماییم جنگ امروز، جنگ تسلط هاست و قدرت ها درگیر هستند؛ تفكر اسلامی با تفكر غربی، اصولگرایی با اصلاح طلبی و یا دیگر دوگانگی هایی كه به شكل كاذبی بوجود آمده اند.
بر همین مبنا عده ای جنگ را كوشش برای قدرت یافتن و تسلط پیدا كردن بر سر میز می دانند، اما نمی دانند در لایه های زیرین جنگی كه برای تسلط یافتن است، جنگ تمام عیار و به مراتب جدی تری برای «تعریف جهان» جریان دارد.
قدرت ها پیش از اینكه تلاش كنند به جایی سلطه پیدا كنند، می كوشند آنرا تعریف كنند. چیزی را كه نتوانیم تعریف نماییم به آن معرفتی حاصل نمی نماییم و چیزی را كه نتوانیم نسبت به آن شناختی داشته باشیم بطور قطع تسلطی بر آن نداریم.
* اگر بخواهیم عملی تر به این مورد بپردازیم این تعریف مبانی چگونه باید در تلویزیون صورت بگیرد؟
سعیدی: تلویزیون به مسائل، كمیتی نگاه می كند و فكر می كند به صورت مثال حالا عرصه رقابت بر سر تعداد مخاطب است و هرچقدر مخاطبش بیشتر شود پیروزتر است. درحالی كه اگر او بتواند جهانی را از نو تعریف كند، دیگر درگیری اش بر سر این نیست كه ۷۰ درصد مخاطب دارد یا هفت درصد. این كاریست كه هالیوود می كند كه با همان الفبای فكری خود جهان را تعریف كرده و به آن تسلط هم پیدا می كند. اما ما قافیه را می بازیم و مثلا هنوز پس از این همه سال كارشناس مذهبی در صداوسیما نگران حد شرعی در حجاب ظاهری است. كسی تعریف نمی كند كه اگر قدما گفتند «معماری» حجاب اكبر است، آیا در معماری هم می توانیم بدحجابی و بی حجابی داشته باشیم؟
سعیدی: كسی تعریف نمی كند كه اگر قدما گفتند «معماری» حجاب اكبر است، آیا در معماری هم می توانیم بدحجابی و بی حجابی داشته باشیم؟ در طول ۳۰ یا ۴۰ سال فقط یك مدل خاص از آپارتمان را به تصویر می كشیم و فكر نمی گردد كه این چه عواقبی دارد؟ در طول ۳۰ یا ۴۰ سال فقط یك مدل خاص از آپارتمان را به تصویر می كشیم و فكر نمی گردد كه این چه عواقبی دارد؟ من چندی قبل دستورالعمل تلویزیونی یكی از كشورهای آمریكایی را می دیدم كه در آن نوشته بود به صورت مثال حتما باید یك خانه بزرگ آمریكایی یا پرچمشان را در این فیلم و سریال ها نشان دهند.
* آقای احمدجو شما از دهه های پیش در تلویزیون حضور داشته اید ذیل تعریف جهان موردنظر در این رسانه، هنوز سیاست گذاری های مشخصی از سوی این رسانه دیده نمی گردد و این نبود سیاست در عرصه نمایش و سریال های مختلف كاملا مشهود است كه به شكلی تناقض در نظام محتوایی منجر می شود. چرا این اتفاق رخ داده است؟
امرالله احمدجو: شاید نخستین نكته، مشخص كردن نگرش ما به سینما باشد. اینكه برای خود مشخص نكرده ایم و یا ارزیابی نكرده ایم كه چه می خواهیم. سینما در همه دنیا اهمیت فوق العاده ای دارد ولی اینجا اهمیتش مضاعف است چون جامعه ما با مطالعه قهر است اما به فیلم اقبال بیشتری دارد و فیلم باآنكه جای مطالعه را نمی گیرد با این وجود تا حدی می تواند نبود آنرا جبران كند؛ اگر این نكته توسط متولیانی كه سكاندار هستند درك شود و آنرا باور كنند اهمیت بیشتری برای سینما و تلویزیون قائل می شوند.
باید یك مرتبه برای همیشه مشخص كرد كه چه توقعی از هنرهای نمایشی مثل سریال و فیلم داریم و آیا صرفا می خواهیم سینمایی داشته باشیم كه به لحاظ اقتصادی روی پای خود باشد و خیلی هم اهمیت نمی دهیم كه چه كیفیتی دارد؟ این اتفاقا نازل ترین نگاه به فیلمسازی است.
* یعنی این استراتژی ها و بایدهای كلان در تلویزیون هم مشخص نشده است؟
احمدجو: تلویزیون هم همیشه تابع سلیقه ها بوده است. هر فرد جدیدی هم كه آمده دستورالعمل های خودش را داشته و به قبلی ها كاری نداشته است. اینگونه نبوده است كه آئین نامه ای تدوین شود و بگویند از این چارچوب نباید فراتر رفت. اگر هم چنین آئین نامه ای وجود دارد ما خروجی آنرا نمی بینیم.
سعیدی: غیر از بخشنامه، كارشناسانی كه در كنار هنرمندان ناظر بر كارها باشند وجود ندارند، مثلا مقرر است ارزش های دینی و انقلابی در سریالی حاكم شود اما در تلویزیون یك كارشناس دانشگاهی تاریخ انقلاب نداریم كه كارگردان را كنترل كند.
از طرفی هنوز متوجه نشده ایم كه اگر مقرر است كار دینی و انقلابی بسازیم باید دنبال هنرمند دینی و یا انقلابی بگردیم. اگر قرار باشد هنر ذیل نظر یك كارشناس تعریف شود دیگر هنر نیست. هنر خصوصیت اش سیال بودن و فتح قله های جدید است و آنچه كارشناس می گوید چیزی است كه قبل از این فتح شده است و اصلا عرصه هنر نیست بلكه حداكثر فضای یك مقاله علمی را دارد. امرالله احمدجو
احمدجو: من خاطره ای به یاد دارم از زمان جنگ. حدودا چند روز پس از عملیات طریق القدس بود كه محسن رضایی و شهید صیاد شیرازی برای بازدید به اطراف منطقه آمده بودند. رشته تحصیلی من فیلمبرداری است و آن زمان فیلمبردار بودم.
احمدجو: در فضای امروز من یك هول شدن و نوعی دستپاچگی در مدیریت می بینم كه این دستپاچگی سبب شده كار حتی به شكلی تقلید برسد؛ حتی تقلید در اسم برنامه ها و یا ساختارهاخاطرم هست یك بخش دره مانند بود كه با لودر درستش كرده بودند و محسن رضایی و شهید صیاد به آن طرف می رفتند. یك باره دیدیم همه می گویند «برگردید وگرنه مستقیم به دل دشمن می رویم.» بعدا فهمیدیم مدل همان دره، نعل بالنعل، این طرف ساخته شده بود و ما آن یكی دره را به اشتباهی رفته بودیم كه خیلی هم به عراقی ها نزدیك شده بودیم!
اما نكته ای كه برای من جالب بود این بود كه محسن رضایی و شهید صیاد شیرازی در مقام فرمانده پس از شنیدن خیر هول نشدند و در چهره شان استرسی هم دیده نمی شد.
مساله این است كه این فضا را هم اكنون نمی بینیم. رقبایی برای ما در شبكه های رسانه ای دنیا پیدا شده اند كه آثارشان خصوصیت هایی دارد كه برای نسل جوان جذاب است؛ جذابیت هایی كه ما نه می توانیم و نه می خواهیم از آنها استفاده نمائیم و امتحان خویش را هم پس داده اند. در چنین فضایی من یك هول شدن و نوعی دستپاچگی در مدیریت می بینم كه این دستپاچگی سبب شده است كار حتی به شكلی از تقلید برسد، حتی تقلید در اسم برنامه ها و یا ساختارها.
* در ساختاری كه شما در نظر دارید چه جایگاهی برای جذابیت، سرگرمی و جلب مخاطب تعریف می شود و آیا این جذابیت صرفا از راه روش های مرسوم مثل بهره گیری از سلبریتی هاست؟
سعیدی: ما نمی گوییم نباید مخاطب را جذب كرد اما باید با عنایت به فرهنگ خودمان این كار را انجام دهیم. هالیوود الفبای ذهنی ما را نمی شناسد و رسانه داخلی بیشتر زبان فرهنگ و روحیات ما را می داند. هنرمند داخلی اگر بر مبنای چنین روحیه و فرهنگی كار كند می تواند ده برابر قویتر از نمونه خارجی ای باشد كه ما می خواهیم از او تقلید نماییم. وقتی قافیه را می بازیم زیر سلطه سلبریتی ها قرار می گیریم كه رسما تن به ابتذال دادن است.
نمی گویم حق بازیگران نیست كه معروف شوند به هر حال زحمت كشیده اند و برای حرفه خود كوشیده اند اما فضایی كه ما به وجود آورده ایم سبب می شود خود «چهره بودن» در هر امری اهمیت داشته باشد.
بحث ها در این عرصه خیلی فراتر و بنیادی تر از آن چیزی است كه می بینیم. كشور ما حالا درگیر مشكلات اقتصادی می باشد و مردم درگیر معیشت هستند و اگر ما قافیه را در عرصه های سطحی این چنینی ببازیم در بحث های دیگر اقتصادی و اجتماعی بطور قطع بازنده خواهیم بود. ازاین رو بحث صرفا یك مبحث آكادمیك و نخبگانی نیست بلكه مسئله ای است كه زنجیروار همه موضوعات را تحت تاثیر قرار می دهد. امروز تا اتفاقی در فرهنگ مردم رخ ندهد، نمی توان به تغییرات اساسی در سبك زندگی امیدوار بود. اغلب مشكلات ریشه در فرهنگ رسانه و هنر دارد.
* شما در همین كتاب «سكه تقدیر» از جهانی سخن می گویید كه سریال «روزی روزگاری» رقم زده است؛ این جهان چه مختصاتی دارد؟
سعیدی: «روزی روزگاری» خصوصیت های زیادی دارد كه یك خصوصیت مهم آن در كنار هم قرار گرفتن سنت و مدرنیته است. ما در صد سال گذشته دوره ای طولانی تحت عنوان جدال سنت و مدرنیته داریم و در این دوران فردی فرهیخته، شاعر، فیلسوف، جامعه شناس و... محسوب می شد كه در این جدال یا باید سنتی می اندیشید و یا اهل مدرنیته بود و خدا می داند چقدر فسفر حرام شد سر این صورت مسئله ای كه اساسا غلط مطرح شده بود و مثل همان دوگانه ای است كه به سبب سیاه بودن پوست بادمجان متمركز می شد!
سعیدی: ما در چنین دورانی احتیاج به تعادل داشتیم و اتفاقا سریالی مثل «روزی روزگاری» نوعی از مصادیق چنین تعادل هایی در تفكر میان سنت و مدرنیته بود. اگر دقت كنید به همان اندازه كه مخاطب عام با این سریال ارتباط برقرار كرد سیستم های دانشگاهی و متفكر هم ارتباط گرفتندبعد از این افراط هم یك دوره تفریط داریم كه عده ای هم كلا این بحث را منكر می شوند و از كنار آن می گذرند انگار یك مد بوده است و حالا دوران آن گذشته است.
ما در چنین دورانی احتیاج به تعادل داشتیم و اتفاقا سریالی مثل «روزی روزگاری» نوعی از مصادیق چنین تعادل هایی در تفكر میان سنت و مدرنیته است. اگر دقت كنید به همان اندازه كه مخاطب عام با این سریال ارتباط برقرار كرد سیستم های دانشگاهی و متفكر هم ارتباط گرفتند. اگر این سریال را باور می كردند خود به خود این صورت مسئله برایشان اصلاح می شد كه فكر می كردند در جهان كنونی یا باید طرفدار سنت بود و یا مدرنیته.
«روزی روزگاری» هر چقدر دلت می خواست سنتی بود و به همان اندازه هم مدرن بود. ما انسان ها در تاریخ زندگی می نماییم و نه در جغرافیا و در این سیر تاریخی ما حفره هایی داریم. یكی از معضلات ما این است كه حالا چرا فضاهای مجازی اینقدر مردم را درگیر خود كرده و در زندگی آنها اثرگذار شده است. من حتی بعید می دانم این مشكلات برای مردم كشورهایی كه خودشان این فضاها را راه اندازی كرده اند به وجود آمده باشد كه اینقدر فرهنگ و سیاست تابع جریان سازی های شبكه های اجتماعی و رسانه ای باشد.
مثلا جریان سازی ستاره های سینمایی و یا موج سازی در حوزه های دیگر كه اینها از یك بلاتكلیفی حكایت دارد و اتفاقا سریال هایی مثل «روزی روزگاری» وسط این بلاتكلیفی ها، حفره های تاریخی ما را پر می كند.
مثال دیگری كه می توان زد این است كه در این سریال مهمترین مقطعی كه انسان ایرانی و شرقی با جهان مدرن آشنا می شود، به تصویر كشیده می شود. ما ضرب المثلی داریم كه می گوید «كار هر بز نیست خرمن كوفتن/ گاو نر می خواهد و مرد كهن» و من این را كه در كشاورزی، داشتن یا نداشتن گاو نر چه اهمیتی دارد به چشم خود دیده ام.
من آن زندگی سنتی و معیشت از طریق كشاورزی را دیده ام و بعد زندگی مدرن را هم دیده ام اما بین این دوگانگی بلاتكلیف بودیم و گرفتار شكاف هایی روحی شدیم. مثلا یك فیلم آمریكایی می بینید و به لحاظ فضای زندگی، قهرمان و الگو می خواهید مثل او شوید، اما به فضای اطرافتان كه نگاه می كنید نمی توانید با آن فیلم ها همذات پنداری كنید.
* و سریالی مثل «روزی روزگاری» این همذات پنداری مخاطب با جهان شرقی و ایرانی را نشان می داد؟
سعیدی: فرض كنید تا پیش از سریال هایی مثل «روزی روزگاری» نگران این بودیم كه یك دوره تاریخی و هویت تاریخی ما گم شده است. مثلا ما الان جوان امروز را می بینیم انگار از مریخ آمده است و او را درك نمی نماییم. اما حالا با وجود سریالی مثل «روزی روزگاری» این حفره پر شده است و نگرانی نداریم، چون فرزندان پس از ما و نسل های بعدی می فهمند اجدادشان با چه فضایی همذات پنداری می كرده اند و مثلا قهرمان ایرانی یعنی چه؟ در درجه اول اهمیت سریال همین است، چون قصه دارد و انگار توانسته است برشی از این مقطع تاریخی را در یك سریال به تصویر بكشد.

* آقای احمدجو نگران نبودید كه این شخصیت هایی كه معرفی می كنید چگونه با مخاطب آن روز ارتباط برقرار می كنند؟ اصلا برای آنها الگویی داشتید و یا شخصیت های تخیلی بودند كه دوست داشتید به جهان اضافه كنید؟
احمدجو: به این معنا كه به صورت مثال من یك راهزن را دیده باشم، خیر واقعی نبودند. ولی قصه های زیادی درباره شان شنیده بودم. من اصفهان درس می خواندم، صاحبخانه ای داشتیم كه گویا در جوانی هایش ساربان بود و درست در دوره ای زندگی می كرد كه راهزنی در راه كاروان ها خیلی معمول بود. او كه خیلی هم خوش صحبت بود قصه های زیادی را تعریف می كرد.
من خیلی به این قصه ها علاقمند بودم. ما در كودكی در یك فضای فرهنگی این چنینی كه پر از قصه و داستان های شنیدنی و آداب و رسوم های مختلف بود بزرگ شدیم. مثلا برای ما ماه محرم بسیار مهم بود و روزشماری می كردیم برای تعزیه ها و همچنین برای آیین های دیگری مثل رمضان و نوروز. اینها در دوره كودكی و نوجوانی من برقرار بود. حتی جشن هایی مثل جشن آبیاری داشتیم كه در بهار برای آبیاری برگزار می شد و نوبت هركس بود شیرینی می پختند و چنین جشنی را برگزار می كردند. بعضی از این آیین ها نمایشی بود و ما چنین اتفاقاتی بزرگ شدیم.
* تصویری كه ما از افراد روستایی و شهرستانی در سریال ها می بینیم این افراد را گاه تا حد زیادی ساده دل، یا بدون نفوذ و قاطعیت نمایش می دهند درحالیكه در سریال «روزی روزگاری» شخصیت ها، توانمندی زیادی در پیش برد ماجراها دارند و هر یك هویتی دارند چرا این نگاه در سریال ها وجود دارد؟
احمدجو: بله شخصیت هایی كه برای یك فرد روستایی تعریف می شود، از لهجه های عجیب تا شخصیت های ساده لوحی كه از دنیا پرت هستند، بسیار جعلی است. اتفاقا اگر بررسی شود خیلی از پزشكان و سیاستمدارن و نخبگان معروف ما در قدیم از روستاها برخاسته اند اما در سینما یك نفر سنگ بنای غلطی را گذاشته و دیگران هم همان نگاه را تكرار كرده اند.
سعیدی: اگر به سابقه این تصویرسازی اشاره نماییم در دوره ای كه فیلم فارسی ها مطرح شدند نگاهی توریستی به فضای روستاها وجود داشت كه كاملا هم حساب شده بود، چون قرار بوده این كشور وارد فضای سرمایه داری شود و روستاها تخریب شوند. آن زمان باید چنین نگاهی را مطرح می كردند كه روستایی پشت كوهی و هالو است! و اگر هم خوب و ساده لوح و مهربان است باید بسیار افراطی باشد تا باز هم نگاهی دروغ و صرفا توریستی عرضه نماید.
اتفاقاً یكی از مزیت های «روزی روزگاری» همین است كه نگاه توریستی به فضای ایلیاتی ندارد و برعكس است انگار یك روستایی و ایلیاتی می خواهد این كاراكترها را نمایش دهد. همانطور كه می دانید خاستگاه ما روستاست و ریشه همه ما به روستا برمی گردد. مهمترین حسن روزی روزگاری همین بود كه كار خودش را انجام می داد، درواقع یك هنرمند پیشرو جلو افتاد و در این فضا كه جامعه شناسی و فلسفه هم وجود داشت، یك فضای خالی را پر كرد.
ادامه دارد...

1398/07/28
12:53:35
5.0 / 5
898
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۹ بعلاوه ۱
تمام حقوق معنوی سایت بی بدیل طبق قوانین مالکیت معنوی محفوظ میباشد
درباره ما  پیشنهادات  تبادل لینک
سایت بی بدیل دات کام  ،