بی بدیل  - Bibadil
30 فروردین 1403   18 آوریل 2024
نام کاربر:
کاربر مهمان



به جامعه مجازی بی بدیل بپیوندید... ورود ثبت نام
سختی ها نه، ولی انسان های سرسخت می مانند

حرف هایی از جنس درد و امید

حرف هایی از جنس درد و امید به گزارش بی بدیل دات كام هادی خانیكی با اعتقاد بر اینكه جامعه كنونی به اختلال ارتباطی گرفتار است و گفت و گو هم در آن بسادگی و سهولت انجام نمی پذیرد، می گوید: طبیعتاً وقتی كه اختلال ارتباطی وجود داشته باشد، توالی بحران ها و بحران های فراگیرتری مثل كرونا این اختلال ارتباطی را تشدید می كند و به تبع آن، رسانه ها هم در شرایط ارتباطات بحران قرار می گیرند؛ یعنی می توانند گرفتار كج كاركردی یا ناكاركردی شوند.


خانیكی در گفتگو با ایسنا آگهی می دهد كه رسانه ها فقط به این فكر نكنند كه خوب و قشنگ پیام تولید كنند، بلكه باید ببینند این پیام اصلاً دیده می شود، شنیده می شود و به آن باور پیدا می شود؟ نمی گردد كه با زیادی ترساندن یا زیادی نترساندن پیامی را به مخاطب منتقل كرد.
استاد ارتباطات دانشگاه علامه معتقد است: كرونا فقط در وجه سیاست گذاری رسمی پنهان نماند یا نسبت به آن پنهان كاری نشد، بلكه در وجه رسانه ای هم خبر كرونا در دوران كمون (نهفتگی) ماند.
خانیكی در عین حال مطرح می كند كه رسانه، رسانه است، پس نه حدش را بالاتر از آن چیزی كه است ببریم و نه پایین تر، در عین حال می گوید: رسانه در بحران نقش مهمتری دارد و آن آموزش است؛ به علت آنكه آموزش، آموزش عمومی است، اینجاست كه اخبار جعلی واقعاً مخرب می شوند.
در ادامه مشروح گفت وگوی خبرنگار رسانه ایسنا را با این استاد دانشگاه می خوانید:
در همان روزهای آغازین عید و در شرایطی كه خیلی ها تلاش می كنند با ماندن در خانه به سهم خود مانع انتشار ویروس كرونا شوند، فرصتی دست می دهد تا با هادی خانیكی از استادهای ارتباطات گفت وگویی داشته باشیم و طبیعتا به علت وضع موجود و رعایت موارد بهداشتی و ایمنی این گفت و گو به صورت تلفنی انجام شد.

نوروزی بر پایه ارتباطات شبكه ای، تحلیل و دغدغه و درد
هادی خانیكی ابتدا از وضعیتی كه در آن قرار گرفته می گوید و اینكه آیا در خانه خواهد ماند؟
این استاد ارتباطات پاسخ می دهد: بله؛ مقرر است در خانه بمانم و دید و بازدید نداشته باشم. متاسفانه در این ایام مادرم را در مشهد از دست دادم و به رحمت خدا رفت. برادر بیماری هم دارم كه خیلی به من وابسته است و مجبورم كه این ایام را پیش او بروم، اما با رعایت، همین اجبار كمك به وضعیت زندگی او را از راه دور انجام می دهم؛ چونكه اولاً در ارزیابی كلی هر سفر كردنی را مجاز نمی دانم و ثانیا با سفر كردن برای بیمارانی كه زمینه های بیماری را به صورت خاص دارند، چه با هواپیما چه زمینی و چه شخصی مخالفم. مشهد هم متاسفانه در یك شرایط اپیدمیك سختی قرار گرفته است. در نتیجه مجبورم در خانه بمانم و یك نوروز مجازی و نوروز مبتنی بر ارتباطات شبكه ای، تحلیل و خاطره و امید و در عین حال دغدغه و درد تجربه كنم.
دكتر خانیكی ادامه می دهد: اینكه دغدغه و درد را مطرح می كنم، برای این می گویم كه تا صحبت از تنهایی و دلتنگی و ملال می نماییم، امكان دارد برخی ها فكر كنند كه این روزها نگاه های سانتی مانتال و تاریخچه ای از دردهای مردم داریم، در حالیكه من می گویم و تاكید می كنم دردهای جامعه و دردهای مردم اتفاقاً خیلی خیلی جدی است.

دغدغه این روزها، بالا بردن قدرت دگردوستی است
گفت وگوی ما با این استاد ارتباطات تحت الشعاع كروناست و از همان ابتدا از نگاه بحران ارتباطی و كاركردهای نهادهای مدنی و اجتماعی سیاسی و اقتصادی به مسئله كرونا و تبعات آن در جامعه می پردازد.
خانیكی می گوید: به قول یكی از استادها، كرونا در ابتدا دموكراتیك عمل كرده و همه را در همه سطوح درگیر می كند اما در اقتصاد طبقاتی عمل می كند؛ یعنی آنهایی كه لطمه پذیرتر هستند، واقعاً از مسئله كرونا در فشار و رنج بیشتری قرار می گیرند و نمی گردد به این رنج فكر نكرد. بنابراین است كه موضوعاتی چون دگردوستی، فعالیتهای مدنی و متوجه بودن دولت، جامعه و شهروندان به این بخش های فقیر كه ساده ترین شكل آن از همان كودكان كار آغاز می شود، دست فروش های حاشیه نشین و... اهمیت دارد. به این ها هم باید فكر كرد ولی مدلول فكر كردن و دغدغه داشتن، ناامید بودن و خویش را منتظر حادثه كردن نیست. مدلول اش این است كه فرصت های جدید را پیدا نماییم، توانمندی های جدید را پیدا نماییم قدرت همبستگی اجتماعی و دگردوستی را بالا ببریم.
ایشان در ادامه از روزهای آغاز شیوع كرونا می گوید و درباره اقدامات پیشگیرانه ای كه انجام داده است، چنین توضیح می دهد: من از همان روزهای اول مطرح شدن و برجسته شدن خطر كرونا به چند نكته و مساله بر مبنای یافته های خودم توجه كردم. یكی از این موارد اهمیت داشتن جنبه های اجتماعی ویروس یا جنبه های زیستی است؛ به آن معنا كه در واقع یك پدیده جدید آمده و جامعه و جهان ما را درگیر كرده است. طبیعتاً میزان درگیری و لطمه هایی كه هر جامعه و هر فردی می بیند به آن ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی برمی گردد كه در آن قرار گرفته است. مساله اولی كه به آن می اندیشم جنبه ها و ابعاد اجتماعی این پدیده است اما مساله دوم پدیده ای است كه سریع توانست از حالت اپیدمیك خود به حالت پاندمیك تبدیل گردد. من در این حوزه گفت وگوها و مطالبی را منعكس كردم و اهتمام كردم كه در چارچوب سامان دادن به كنش ها و فعالیتهای علمی، حرفه ای تخصصی و مدنی آنچه را كه می فهمم با بقیه دوستان به اشتراك بگذارم. كه از دل آنها دو كار مشخص درآمد. یكی پویشی تحت عنوان جامعه فرهنگی كه در آن دانشگاهیان، فعالان فرهنگی و مدنی را به نوشتن نامه ای خطاب به رئیس جمهور محترم دعوت كردم و در آن از دولت درخواست كردیم كه توجه ویژه به گروه های لطمه پذیر و قشرهای ضعیف جامعه داشته باشند. به هر حال كرونا و فراگیر شدن آن سبب شد كه از یك طرف لزوم قرنطینه خانگی و در خانه نشستن، سر كار نرفتن مطرح شود و از سویی بخش هایی از همین جامعه بخصوص در آستانه عید نوروز معطل نان شبشان بودند و مگر می شد كاری نكنند؛ یعنی در واقع در یك انتخاب بین مرگ و كرونا قرار داشتند. ما هم از دولت خواستیم نسبت به این قشر توجه ویژه ای كند كه خوشبختانه سیاست دولت در اینجا درخور قدردانی است كه در چارچوب بسته های حمایتی یا كم كردن فشار های اقتصادی به فكر این اقشار بود. در نامه دوم و پویش دیگر، مخاطب ما خود جامعه بود. به نظر می رسد تجربه دانسته های من و همینطور تجربه های جهانی بر این نكته تاكیددارد كه با مسئله ای در ابعاد كرونا كه هنوز بسیاری از جنبه های آن ناشناخته است، نمی توان انتظار داشت كه نهاد دولت یا نهادهای رسمی مدنی و یا شهروندان به تنهایی به مقابله بپردازند.



این یك شعار نیست
وی در همین زمینه با اعتقاد بر اینكه واقعاً ما با یك جامعه و جهان پیشا كرونا و بعد از كرونا مواجه هستیم، می گوید: این یك شعار نیست. كرونا مسئله ای است كه باید در سه سطح نهادهای مدنی، حاكمیتی و یكایك شهروندان نسبت به آن حساس باشند و فعالیت كنند و در چارچوب این فعالیت، افق های ناگشوده فرصت ها و تهدیدهای ندیده را ببینند. با این سخنان موافقم كه هم در وجه علمی مطرح شده و هم در سطوح ارتباطی و اجتماعی و معرفتی كه واقعاً ما با یك جامعه و جهان پیشا كرونا و بعد از كرونا مواجه هستیم و این یك شعار نیست. این یك معناست كه مسیر متعارف زندگی فردی و اجتماعی ما را تحت تاثیر قرار می دهد. حال در این سطوح كلی كه مطرح كردم من هم جایی قرار می گیرم كه مجبورم بعنوان یك معلم كه بیشترین تحركش در حوزه آموزش بوده است، با تعطیلی كلاس ها، دانشگاه ها، محدود شدن رفت و آمدها و تحرك های مدنی مواجه شوم. كم و بیش می بینید كه من كسی بودم و كسی هستم كه خیلی ساده نمی شد در یك جا بنشیند. با هر وسیله ای بود خودم را در هر نشستی می رساندم و فعالیت داشتم ولی الان از همان روزی كه مجبور شدم - هم به علت اقتضائات سنی و هم سلامتی - می شود اظهار داشت كه در یك نوع خانه گ نشینی قرار گرفتم. اما تمام حرفم این بوده و هست كه این خانه نشینی را متفاوت با گذشته ببینیم. یعنی خانه نشینی به معنای پناه بردن در دنیای خود و غفلت از بیرون نیست؛ البته كار سختی هم هست تجربه های جدید می طلبد، هم به لحاظ تكنیكی و فناورانه هم به لحاظ ذهنی و معرفتی. من هم رعایت كردم اما به لحاظ ذهنی و به لحاظ فعالیت هایم، خودم را خانه نشین نكرده ام.

چرا در یك جامعه خبرها دیده و شنیده نمی شنوند؟
از این استاد ارتباطات درباره اعتماد مردم به رسانه ها، ضرورت حقیقت گویی از جانب رسانه ها و همینطور بحران ارتباطی كه به وجود آمده است، اینكه از كجا نشأت می گیرد و به چه عواملی برمی گردد؟ می پرسیم، می گوید: بطور قطع وقتی كه از بحران حرف می زنیم مدلول آن این است كه واقعاً وقتی شكل می گیرد، مدیریت را درگیر خودش می كند. جامعه را نیز درگیر خودش می كند. حاكمیت و ارتباطات را هم درگیر می كند. یعنی وجود بحران نتیجه طبیعی است كه بحرانی شدن ارتباطات را در بر دارد. طولانی شدن ارتباطات فقط و فقط جنبه های فناورانه و سخت افزاری رسانه ها نیست. اینكه رسانه ها چقدر می توانستند خبر خوب و گزارش درست را به واقع تهیه و ارسال نمایند. هرچند كه اتفاقاً طرف دیگر آن هم هست. می خواهم بگویم كه شرایط بحرانی، دیدن و شنیدن را هم گرفتار بحران می كند. در واقع آن چیزی كه بعنوان خبر شكل می گیرد، در یك شرایط بحرانی هم احساسات و عواطف و هیجان ها و هم ادراكات را تحت تاثیر قرار می دهد. این است كه رویدادها بعنوان خبر دیده نمی شوند. رویدادهایی بعنوان خبر شنیده نمی شوند و كافیست آن نهادهای ارتباطی كه تحت عنوان رسانه از آنها یاد می شوند به درستی كارشان را انجام ندهند و حقیقت را نگویند یا حقیقت را بموقع نگویند و اعلام نكنند یا اینكه اعتماد نسبت به آنها وجود نداشته باشد، این شرایط، شرایطی خواهد بود كه جامعه در آن مبتلا به اختلال ارتباطی می شود.
خانیكی با اشاره به زنجیره حوادثی كه در سال ۹۸ پشت سر گذاشته شد، جدای از آن اعتقاد دارد كه جامعه گرفتار اختلالات ارتباطی است و گفتگو هم در آن به آسانی و سهولت انجام نمی پذیرد و می گوید: طرفین، طرفین برابری نیستند. به یكدیگر اعتماد ندارند و طبیعتاً وقتی سرمایه اجتماعی هم افول كند، امید به آینده پایین باشد، مشاركت شهروندان هم در آن ضعیف باشد، اختلال ارتباطی بیشتر دیده می شود. هم اختلال ارتباطی كه در درون نهادهای حاكمیتی با هم است، هم اختلالات ارتباطی كه بین نهادهای حاكمیتی با جامعه است و هم اختلال ارتباطی حاكمیت با نخبگان جامعه را به دنبال دارد.
طبیعتاً وقتی كه اختلالات ارتباطی وجود داشته باشد این توالی بحران ها و یا بحران های خیلی فراگیرتری مثل كرونا اختلال ارتباطی را تشدید می كند و متقابلاً متاثر از آن هم می شود؛ چونكه موقعیت های مخاطره آمیز و بحرانی كه منشاء طبیعی داشته باشد مثل سیلاب ها كه در ابتدای سال 98، هفت استان را دربرگرفت و چه منشا انسانی، اقتصادی و اجتماعی داشته باشد، مثل اعتراضاتی كه به دنبال گران شدن قیمت بنزین وجود داشت یا سقوط هواپیما یا خود مسئله تحریم ظالمانه، در چنین شرایطی رسانه ها هم در شرایط ارتباطات بحران قرار می گیرند یعنی می توانند گرفتار ناكار كردی یا كج كاركردی شوند. وقتی كه اعتماد به رسانه پایین باشد هر چقدر هم برنامه های ارتباطی وسیع شود، هر چقدر تولیدات تلویزیونی، رادیویی و یا نوشتاری شبكه ای بیشتر شود، با یك بی اعتمادی خوانده می شوند؛ كما اینكه چنین اتفاقی رخ داده است و مسئله فقدان یا ضعف مرجعیت رسانه های رسمی را در بحران كرونا می شود دید. به عبارت دیگر در شرایط بحرانی خبر دادن، درست خبر دادن و درست فهمیدن خبر یا برخورداری از صداقت و بهره مند بودن از اعتماد و منبع خبر و رسانه را معتبر دانستن و... می تواند به رسانه كاركرد درستی بدهد.
وی ادامه داد: در همین بحث پدیده كرونا هم می توانیم در شرایط ارتباطات بحران، نقش متفاوت بر عهده گرفتن توسط تلویزیون و رادیو، مطبوعات و شبكه های مجازی و روابط عمومی ها را ببینیم و هم از آن طرف از نهادهای اجتماعی و نهادهای مدنی و شهروندان انتظار داشته باشیم كه به ارتباطات اهمیت بیشتری بدهند. كما اینكه در این مدت خوشبختانه این شروع مثبت در جامعه ما اتفاق افتاده است. اینكه جوانان، دانشجویان و فعالان مدنی و نهادهای اجتماعی و علمی و تخصصی در این چند روزه با انباشت كردن تجربه ها، راه اندازی متن های آموزشی، راه اندازی پویش ها، كمپین ها و تهیه كلیپ های مختلف كمك كردند به این كه شهروندان كمی آموزش ببینند. اینكه در این شرایط چگونه رفت و آمد داشته باشند. خرید كنند و چگونه كارهای روزمره خویش را انجام دهند. این شروع، شروع مثبتی بود. اما وجه منفی آن هم این است كه وقتی شما خبرنگاران و رسانه ها، اطلاع رسانی می كنید و سیاستگذاران، مدیران و پزشكان و همه كادر درمانی كه حیات خودشان را در معرض خدمت و دگردوستی در این ایام گذاشته اند می نالند كه در خانه بمانید، با این وجود عده ای مسافرت می كنند، وقتی خبرنگاری در بین جاده از آنها می پرسد كه مگر شما نشنیده اید نباید سفر كنید، می گویند نه نشنیده ایم! چطور می شود كه نشنیده اند كه نباید سفر كنند؟ چطور می شود كه این لزوم را در نیافته اند؟ مدلول آن این است كه در آن طرف هم یك اختلال ارتباطی وجود دارد.

فقط به این فكر نكنیم كه خوب و قشنگ پیام تولید كنیم؟
خانیكی سپس می گوید: من سوال مطرح می كنم و برای بسیاری از سوال هایم هم جواب ندارم. اینكه من و شما بعنوان دست اندركاران رسانه، فقط به این فكر نكنیم كه خوب و قشنگ پیام تولید نماییم. باید ببینیم این پیام اصلاً دیده می شود؟ شنیده می شود؟ نسبت به آن باور پیدا می شود. این خودش یك سوال است و بعد برگردیم به این كه شرایط اجتماعی، زمینه قدرتمند شدن یا نشدن كار مثبت را می تواند فراهم آورد یا نه. اگر زمینه اجتماعی مساعد نباشد شما می بینید كه بعنوان مثال آلودگی از همان بیمارستانی كه برای درمان تدارك دیده شده می تواند شروع شود. ازاین رو باید زمینه اجتماعی هم مساعد باشد.



نمی شود با زیاد ترساندن یا نترساندن پیامی را به جامعه منتقل كرد
وی با تاكید بر جنبه های روانی و اجتماعی مساله یادآور می شود: جنبه های روانی و اجتماعی مسئله این است كه جامعه در بحران را اولاً باید به جد حساس كرد كه ابعاد واقعی بحران را بشناسد، شناختی كه با عقل و تجربه خود به آن برسد.
نمی گردد با ترساندن زیادی یا زیادی نترساندن پیامی را به جامعه منتقل كرد. مخاطب حساس دنبال خبر می رود، اما مخاطب منفعل دنبال خبر نمی رود یا خبر را بد می فهمد یا صرفا خبر بد را می فهمد.
این استاد ارتباطات در پاسخ به این پرسش كه چه میزان از بار این مسائل بر دوش رسانه ها است؟ می گوید: وقتی كه جامعه دستخوش یك رخداد ناگهانی می شود، رخدادی كه برایش قابل پیشبینی نبوده، مثل این می ماند كه شما در جهان و ایران به شش ماه قبل برگردید و ببینید كه اصلاً می توانید به این فكر كنید كه عید امسال را چطور برگزار می كنید؟ اگر كسی می آمد و این حرفها را می زد داستان تخیلی و سیاه نمایی برایتان تلقی نمی شد؟ اما خوب این اتفاق رخ داد و وقتی كه رخ می دهد به نظر من در درجه اول یك مسئولیت اخلاقی در مقابل مان ظاهر می شود. مسئولیت اخلاقی این است كه عهده دار نقش و سهمی توسط خودمان بشویم. یعنی توسط خود رسانه، خود نهاد سیاسی و اجرایی یا خود نهاد خیرخواهانه یك نقش و سهمی را قائل شویم و منازعات و تسویه حساب ها را برای زمانی دیگر بگذاریم. برای زمانی كه به درستی فهمیده بشود. با فرافكنی و با انداختن بار مشكلات هر بخش به بخش دیگر مسئله حل نمی گردد.

كرونا فقط در وجه سیاست گذاری رسمی پنهان نماند
وی ادامه می دهد: از همه رسانه ها چه در وجه دولتی و حكومتی و چه مدنی و ارتباطات جمعی و مجازی، می شود لیستی از كوتاهی كارشان و قصورهایی كه داشته اند درآورد. در همین داستان كرونا می گویم كه كرونا فقط در وجه سیاست گذاری رسمی پنهان نماند یا نسبت به آن پنهانكاری نشد. در وجه رسانه ای آن هم خبر كرونا در دوران كمون ماند. این اتفاق را چنین می شود تشبیه كرد؛ همان گونه كه می گویند ۱۴ روز باید بگذرد كه معلوم شود كسی كرونا گرفته یا نه، ما هم ۱۴ روزی گذشت تا به لحاظ خبری فهمیدیم كه كرونایی هست و تا زمانی كه به صورت خبر آشكار شود طول كشید. آن هم علل مختلفی دارد. آن سیاسی اندیش ها، توطئه اندیش ها و آن امنیتی اندیش ها، می توانند مانعی برای انعكاس اخبار درست برای راستگویی در خبر و اعتبار بخشی به خبر بشوند. می خواهم بگویم كه در هر جایی از بحران و در هر نقطه ای از آن وظیفه یك نهادی بالاتر می رود و بقیه باید به آن كمك كنند. كما اینكه الان بیشتر بار درمان به بیمارستان ها و مراكز بهداشتی و پزشكان و پرستاران رسید. تا آن حد وسیع شد كه هر پزشكی خواب و خوراك را بر خودش حرام كرد. ولی آیا آنها به تنهایی مسئله كرونا در كشور را می توانند حل كنند؟ به اقتصاد و به آموزش پس از كرونا فكر كرده ایم، به مدنیت پس از كرونا فكر كرده ایم؟ اینها همه مسائلی است كه مرتب پیش می آید. هر نهادی وظیفه خودش را انجام ندهد یا خوب انجام ندهد بارش روی دوش رسانه ها می افتد. البته متقابل آن از رسانه ها هم باید این انتظار را داشت كه آنها هم بدانند كار اطلاع رسانی كه انجام می دهند، كار اجتماعی روانشناسانه، سیاسی و... است ازاین رو باید با همه مشخصه هایی كه ایفای نقش در سطح رسانه ها طلب می كند، سازگار باشد وگرنه فكر می نماییم كه همین طور با ترویج شادی های بی پایه با پنهان كاری و با دادن امیدهای واهی و با تامین كردن نقطه های غلطی كه مشخص نیست این نقطه های غلط عبور از بحران ما، كجا باشد، این ها مرتب می تواند مشكل ایجاد كند.


اخبار جمعی چه زمانی مخرب می شوند؟
خانیكی سپس با اشاره به قول مرحوم دكتر تهرانی كه مطرح كرده است رسانه رسانه است؛ نه حدش را بالاتر از آن چیزی كه هست ببریم و نه پایین تر، می گوید: رسانه در بحران نقش مهمی دارد. رسانه در آموزش نقش بسیار مهمی دارد به علت اینكه آموزش، آموزش عمومی است. در اینجا اخبار جمعی واقعاً مخرب می شوند به علت اینكه یك دفعه اعتباربخشی می نماییم به ویدئویی كه جعلی است و یا اعتباربخشی می نماییم به یك نام و به نهادهای معتبر تخصصی مسئله را ارجاع نمی دهیم. اینها برخی سیاست های غلطی هستند كه رسانه های ما به خصوص تلویزیون و رادیوی ما داشته است، البته بهبود پیدا كرده است و امیدوارم بهبود بیشتری پیدا كند. این رسانه همیشه دنبال افرادی رفته كه آن افراد به لحاظ سیاسی مورد قبولش باشند، حرف علمی تخصصی، اجتماعی و سیاسی را هم اهتمام می كرده فقط از آنها بشنود، در حالیكه این زمان، زمانی است كه باید از همه توان علمی و حرفه ای كشور، و از همه ظرفیت های كشور بهره برد.

سواد رسانه ای و ارتباطش با خاك شیر
خانیكی در پاسخ به اینكه سفارش هاش در حوزه سواد رسانه ای برای مواجهه با فیك نیوزها چیست، اظهار می كند: در شرایط بحرانی مثل شرایط امروز به جای توسل به مفاهیم و مقوله های كلی و انتزاعی باید به مسائل مشخص و كاربردی متكی شد. سواد رسانه ای مبحثی است كه دایره وسیعی را دربرمی گیرد. طبیعتا مهمترین انتظاری كه از آن هست این است كه توان ارتباطی را بتواند بالا ببرد. یعنی توانایی گفتن، شنیدن، نوشتن و دیدن. متاسفانه مقوله سواد رسانه ای در جامعه ما به یك شاه كلید تبدیل گشته است كه انگار به هر در بسته ای می خورد. مثل خاكشیر شده است كه می گویند برای هر مرضی خوب است. اما خب چقدر خوب است؟ چه زمانی خوب است؟ چه كسی باید بخورد و چه كسی باید آنرا بدهد؟ ما صرفاً و مرتباً از بحث پایین بودن سواد رسانه ای حرف می زنیم. سواد رسانه ای متاسفانه در دستگاه های تبلیغی سیاسی و پروپاگاندایی ما به این معنا است كه ما چطور توانایی شنیدن مخاطبانمان را بالا ببریم كه هر حرفی را می زنیم بپذیرند؛ این كه سواد رسانه ای نیست! همین مسئله كه مردم به حرف ما گوش نمی دهند كه می گوییم سفر نكنید، یك پرسش جدی است. اما چرا گوش نمی دهند؟ بخشی از این مسئله علل اجتماعی و سیاسی دارد. وقتی سرمایه اجتماعی و اعتماد پایین است، گوش نمی كنند. وقتی امیدی به آینده ندارند، طبیعتاً گوش نمی كنند و البته خود این یك نوع ناامیدی روشنفكر مابانه ای است كه باید در نهایت از ناامیدی، حسرت و آماده بودن برای مرگ حرف بزنیم و این مانع بزرگی برای شنیدن است. خود من وقتی حرفی می زنم كه سویه ی امید دارد، می گویند الان وقت این چیزها نیست. انگار كه باید چند ساعت دیگر منتظر بود كه خاكستر ایران را در همه جا پخش كنند. در حالیكه كمی باید دید تاریخی و تطبیقی داشته باشیم. دید تاریخی داشته باشیم و ببینیم در سال ۱۲۹۷ خورشیدی یعنی ۱۰۰ سال پیش در ایران پس از جنگ جهانی اول چه گذشت؟ آن زمان عده ای به لزوم درست كردن آموزش فكر كردند و آمدند دارالمعلمین تاسیس كردند و فكر می كنم در همان زمان مأیوسانی بودند كه با دیدگاه های تند و افراطی گفتند آیا حالا وقت آموزش است؟ در حالیكه آنها خوب فكر كرده بودند واقعا وقت آموزش بود.

این استاد ارتباطات در همین زمینه درباره مواجهه كشورهای مختلف با كرونا یادآور می شود: زمانی كه شما مواجهه كشورهای مختلف با كرونا را ببینید به هیچ عنوان نمی توانید یك تقسیم بندی در اقلیم سیاسی آنها داشته باشید. یعنی در ایتالیای پیشرفته صنعتی هم ابعادش وسیع شده است. ولی از آن طرف كشورهایی هم هستند كه وضعیت خیلی پایین تری دارند اما كرونا خیلی دامن گیر آنها نشده است. چرا كره توانسته است موفق تر با پدیده كرونا روبرو شود به علت اینكه فرهنگ شهروندی و گردنگیر به تعهد را در آن كشور قوی می توانستیم ببینیم. در جامعه ما هم اصلا نمی توان حكم كلی داد. دذ سویه هایی از جامعه ما این رشد و همبستگی ها را می بینیم. در همین خلوت هم، به فكر جمع بودن ها را می بینیم. میزان بالا رفتن اطلاعات، دانش، تولیدات و فرآورده های آموزشی و حرفه ای و تخصصی را می بینیم كه قدرت پیشگیری را در جاهایی بالا برده است. چه كسی می تواند باور كند كه عده ای بتوانند این مسئله را بپذیرند و البته در جاهایی هم نپذیرفتند. پس یكی از الزامات سواد رسانه ای این است كه این عنوان كلی نزدیك به شاه كلید و نزدیك به خاك شیر را تبدیل به موضوعات و سوژه هایی نماییم كه در هر جایی بدانیم چیست. اینكه چرا نمی شنویم مقوله دیگری است. اینكه چرا نمی توانیم حرفمان را مطرح نماییم، آن هم مقوله دیگری است. این كه چرا برای پیام هایمان از زمینه های اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی غفلت می نماییم این هم یك مقوله دیگری است و دلیل دیگری دارد. این كه چرا به مسائل اجتماعی، قومی و همبستگی ملی كم توجه می نماییم این هم مسئله دیگری را به دنبال دارد. طبیعتاً خود بحث همبستگی اجتماعی در شرایط بحرانی خیلی مهم می باشد وگرنه بین استان ها و مناطق ما می تواند دعوا، مرافعه و اختلاف باشد، همانطور كه در جاهایی، نمونه هایی از آنرا دیدیم. اینكه مرتب بگوییم از خانه بیرون نرویم اما فكر نكنیم آن كسانی كه مجبور به این هستند كه از خانه خارج شوند چه كنند؟ اگر در یك شرایط انتخاب، بین مردن ناشی از فقر و مردن ناشی از كرونا قرار بگیرید، معمولاً فقرا و تهیدستان خطر مرگ ناشی از فقر را جدی می گیرند بنابراین امكان دارد در همین شرایط برای پیدا كردن چیزی برای سیر كردن خود داخل سطل زباله بروند. بنابراین ما سطوحی از سواد سلامت را باید عملیاتی نماییم نه این كه گمان نماییم همه چیز را در ساحت خاص خودمان كامل می دانیم و می فهمیم و باید به دیگران هم یاد بدهیم كه آنها هم حرف ما را بشنوند و قبول كنند. گاهی هم كرم از خود درخت است.

پایانی امیدوارانه
در بخش پایانی گفتگو با دكتر خانیكی سخن از آرزومندی به میان آمد آن هم آرزو در سال جدید.
به قول این استاد ارتباطات، آرزومندی بخشی از واقعیت انسان است؛ انسان نمی تواند بدون آرزو بدون امید زنده باشد مدلول امید، زنده بودن و گشایش است.
خانیكی می گوید: این مصاحبه در شب های نوروز انجام شده است؛ مشخصه نوروز بعنوان یك آیین و سنت در فرهنگ ایران - از دوران اسطوره ای تا دوران سنتی مدرن و پسامدرن - این است كه در آن، آرزوی نشاط و تحرك و امید وجود دارد و همین ها است كه موجب كشف فرصت های جدید می شود؛ می شود فرصت هایی را به وجود آورد، مثل فرصت هایی كه در ارتباطات مجازی وجود دارد. مثل به اشتراك گذاشتن دانش، تخیل، احساس و ادراكات. فهمیدن اینكه تغییر به معنای متفاوت بودن است نه به معنای نابود شدن و ما در معرض تغییر قرار داریم. فكر می كنم و آرزو دارم این عید نوروز و فرصت های برآمده از ابعاد انسانی، اجتماعی و همینطور ابعاد و ظرفیت های اقتصادی و طبیعی آن، به ما كمك نماید كه آغازی شود برای عبور از رنج ها. این جمله ای كه می گویم یك تجربه انسانی و جهانی است، اینكه كه سختی ها باقی نمی مانند ولی انسان های سرسخت باقی می مانند.




منبع:

1399/01/09
23:33:40
5.0 / 5
1867
تگهای خبر: آموزش , اثر , ایمنی , برنامه
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۸ بعلاوه ۳
تمام حقوق معنوی سایت بی بدیل طبق قوانین مالکیت معنوی محفوظ میباشد
درباره ما  پیشنهادات  تبادل لینک
سایت بی بدیل دات کام  ،