|
قرآن کریم ،
سوره
الشعراء |
از نوع
مکی
، جزء
19
مشتمل بر
227
آیه |
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ طسم (1 ) |
طسم (اسراری است بین خدا و رسول) |
T S M . |
تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ (2 ) |
این قرآن آیات کتاب روشن خداست. |
Those are The Book`s, the clear/evident verses/evidences . |
لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (3 ) |
(ای رسول ما) تو چنان در اندیشه هدایت خلقی که خواهی جان عزیزت را از غم اینکه ایمان نمیآورند هلاک سازی! |
Maybe/perhaps you (are) exhausting/destroying yourself from anger that they not be believing. |
إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ (4 ) |
ما اگر بخواهیم از آسمان آیت قهری نازل گردانیم که همه به جبر گردن زیر بار (ایمان به) آن فرود آرند. |
If We want We descend on them from the sky an evidence/sign , so their necks continued/became to it bending/leaning . |
وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمَٰنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ (5 ) |
و (وای بر اینان که) هیچ آیت و ذکر تازهای از خدای رحمان بر آنها نیاید جز آنکه از آن اعراض میکنند. |
And none from a reminder initiated/originated from the merciful comes to them except they were from it objecting/opposing . |
فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنْبَاءُ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ (6 ) |
همانا این کافران آیات خدا را تکذیب کردند و به زودی خبر آنچه بدان استهزاء میکنند به آنان خواهد رسید. |
So they had lied/denied/falsified so (the) news/information (of) what they were with it mocking/making fun of, will come to them. |
أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ (7 ) |
آیا در زمین به دیده عبرت نظر نکردند که ما چه انواع گوناگون از نباتات پر سود از آن برویانیدیم؟ |
Do they not see to the earth/Planet Earth how many/much We sprouted/grew in it from every/each generous pair . |
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (8 ) |
همانا در این کار آیتی (از لطف و رحمت و علم و قدرت خدا بر هوشمندان) آشکار است و باز اکثر اینان ایمان نمیآورند. |
That in that (is) an evidence/sign (E) , and most of them were not believing. |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (9 ) |
و همانا پروردگار تو بسیار مقتدر و مهربان است. |
And that your Lord He is (E) the glorious/mighty , the merciful. |
وَإِذْ نَادَىٰ رَبُّكَ مُوسَىٰ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (10 ) |
و (یاد آر) هنگامی که خدایت به موسی ندا کرد که اینک به سوی قوم ستمکار روی آور. |
And when Moses called/cried (to) your Lord that: "Come/bring the nation the unjust/oppressive." |
قَوْمَ فِرْعَوْنَ ۚ أَلَا يَتَّقُونَ (11 ) |
به سوی قوم ستمکار فرعون که آیا باز هم نمیخواهند خدا ترس و پرهیزگار شوند؟ |
Pharaoh`s nation, do they not fear and obey? |
قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ (12 ) |
موسی عرض کرد: ای پروردگار، از آن میترسم که فرعونیان سخت مرا تکذیب کنند. |
He said: "My Lord, that I, I fear that they deny me . |
وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنْطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَىٰ هَارُونَ (13 ) |
و (از کفر آنها) دلتنگ شوم و عقده زبانم (به هدایت آنان) باز نگردد، پس به سوی هارون (برادرم) فرست (تا با من به رسالت روانه شود). |
And my chest narrows/tightens and my tongue/speech does not speak/clarify, so send to Aaron . |
وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ (14 ) |
و بر من از این قوم (قبطی) گناهی است که میترسم به قتلم رسانند. |
And for them on (against) me (is) a crime, so I fear that they kill me. |
قَالَ كَلَّا ۖ فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا ۖ إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ (15 ) |
خدا به موسی فرمود: هرگز (مترس که شما را نمیکشند) ، پس با برادرت هارون بدین معجزات و آیات ما به سوی آنان بروید که ما همه جا با شما هستیم و گفتار شما را میشنویم. |
He said: "No but, so you (B) go/go away with Our verses/evidences/signs, that We are with you hearing/listening." |
فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ (16 ) |
هر دو به اتفاق به جانب فرعون روید و بگویید که ما رسول پروردگار جهانیم. |
So you (B) come to Pharaoh, so say (B): `That we are messenger(s) (of) the creations all together`s/(universes`) Lord.` |
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ (17 ) |
با این پیام که طایفه بنی اسرائیل را با ما (از مصر به فلسطین) بفرست. |
`That send with us Israel`s sons and daughters.` |
قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ (18 ) |
فرعون گفت: تو نه آن کودکی که ما پروردیم و سالها عمرت در نزد ما گذشت؟ |
He said: "Did we not bring you up in (between) us (as) a child/new born, and you stayed/remained in (between) us years from your lifetime?" |
وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنْتَ مِنَ الْكَافِرِينَ (19 ) |
و آن فعل زشت (قتل نفس) از تو سر زد و (به خدایی ما) کافر بودی؟ |
And you made/did your one deed/act which you made/did, and you are from the disbelievers. |
قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ (20 ) |
موسی گفت: آری من چنین فعلی را مرتکب شدم (ولی نه بر عمد بلکه) در آن هنگام من (برای نجات سبطیان از ظلم قبطیان) به وادی حیرت سرگردان و از گمشدگان (دیار شما) بودم (و کاری به قصد نجات مظلومی کردم به قتل خطایی منتهی شد). |
He said: "I made/did it then, and (while) I am from the misguided." |
فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ (21 ) |
و آن گاه از ترس شما گریختم تا آنکه خدای من مرا علم و حکمت عطا فرمود و از پیغمبران خود قرار داد. |
So I escaped/fled from you when I feared you, so my Lord granted for me judgment/rule, and He made/put me from the messengers. |
وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرَائِيلَ (22 ) |
و (بازگو) این که طایفه بنی اسرائیل را بنده خود کردهای این هم نعمتی است که منّت آن بر من مینهی؟ |
And that is a blessing/goodness you brag/remind me repetitiously of , that you enslaved Israel`s sons and daughters. |
قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ (23 ) |
باز فرعون به موسی گفت: ربّ العالمین چیست؟ |
Pharaoh said: "And what (is) the creations all together`s/(universes`) Lord?" |
قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ (24 ) |
موسی جواب داد: خدای آسمانها و زمین است و آنچه ما بین آنهاست، اگر به یقین باور دارید. |
He (Moses) said: "Lord (of) the skies/space and the earth/Planet Earth, and what (is) between them (B), if youwere sure/certain." |
قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ (25 ) |
فرعون روی به درباریانش کرد و گفت: آیا نمیشنوید (که این مرد چه دعوی بیدلیل میکند). |
He (Pharaoh) said to whom (was) around/surrounding him: "Do you not hear/listen?" |
قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ (26 ) |
موسی گفت: همان خدایی است که شما و پدران پیشین شما را بیافرید. |
He (Moses) said: "Your Lord, and your first/beginning father`s/forefather`s Lord." |
قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ (27 ) |
باز فرعون گفت: این رسولی که به سوی شما به رسالت فرستاده شده سخت دیوانه است. |
He (Pharaoh) said: "That your messenger who was sent to you (is) mad/insane (E)." |
قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (28 ) |
باز موسی گفت: همان آفریننده مشرق و مغرب (و روز و شب) است و هر چه بین اینها موجود است، اگر شما (در قدرت حق) تعقل کنید. |
He (Moses) said: "Lord (of) the sunrise/east and the sunset/west and what (is) between them (B) if you were reasoning/comprehending ." |
قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَٰهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ (29 ) |
باز فرعون گفت: اگر غیر من خدایی را بپرستی البته تو را به زندان خواهم کشید. |
He (Pharaoh) said: "If (E) you took/received a god other than me, I will make you (E) from the imprisoned/prisoners." |
قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ (30 ) |
موسی باز پاسخ داد: اگر هم حجت و معجزی (بر صدق دعوی خود) بر تو آورده باشم (بازم به زندان کشی). |
He (Moses) said: "Even if I came to you with a clear/evident thing." |
قَالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (31 ) |
فرعون گفت: آن معجزه را بیار اگر راست میگویی؟ |
He (Pharaoh) said: "So come/bring with it if you were from the truthful." |
فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ (32 ) |
در آن موقع موسی عصای خود بیفکند که ناگاه اژدهایی عظیم پدیدار گشت. |
So he threw/threw away his stick/cane, so then it is (a) clear/evident snake. |
وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ (33 ) |
و نیز دست خود (از گریبان) بیرون آورد که ناگاه سپید و رخشان به چشم بینندگان آشکار گردید. |
And he removed/pulled his hand so then it is white to the lookers/seers . |
قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَٰذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ (34 ) |
فرعون رو به درباریانش کرد و گفت: این مرد ساحری بسیار ماهر و داناست. |
He said to the nobles/assembly around/surrounding him, that, that (is) a knowledgeable magician/sorcerer (E): |
يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ (35 ) |
که میخواهد بدین سحر و شعبدهها شما (مردم مصر) را از کشور خود آواره کند، حال شما چه میفرمایید؟ |
He wants/intends that he brings you out from your land with his magic/sorcery, so what (do) you order/command? |
قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ (36 ) |
آنها به فرعون گفتند: او و برادرش را زمانی باز دار و افرادی را برای جمع کردن مردم در شهرها بفرست. |
They said: "Delay/postpone him and his brother and send in the villages/urban cities gatherers." |
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ (37 ) |
تا ساحران ماهر زبر دست را (برای دفاع او) نزدت حاضر آورند. |
They come to you with every knowledgeable magician/sorcerer. |
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (38 ) |
آن گاه ساحران را بر حسب وعده به روز معیّن حاضر ساختند. |
So the magicians/sorcerers were gathered/collected to a known appointed place day/time . |
وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ (39 ) |
و مردم شهر را گفتند: چه بهتر که همه در آن روز جمع باشید (تا واقعه را مشاهده کنید). |
And (it) was said to the people: "Are you gathering/uniting? |
لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ (40 ) |
باشد که ما هم اگر ساحران غالب شدند از آنان پیروی کنیم. |
Maybe/perhaps we follow the magicians/sorcerers, if they, they were, the defeaters . |
فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ (41 ) |
و چون ساحران حضور فرعون آمدند با وی گفتند: آیا اگر (بر موسی) غالب آییم اجری خواهیم داشت؟ |
So when the magicians/sorcerers came, they said to Pharaoh: "Is for us a reward/wage/fee (E) if we, we were the defeaters ?" |
قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذًا لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (42 ) |
فرعون گفت: آری البته علاوه بر اجر خدمت از مقربان (درگاهم) نیز خواهید شد. |
He said: "Yes and you are then from (E) the neared/closer." |
قَالَ لَهُمْ مُوسَىٰ أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ (43 ) |
(چون ساحران به معارضه حاضر شدند) موسی به آنها گفت: اینک شما بساط سحر خود هر چه میخواهید به کار اندازید. |
Moses said to them: "Throw/throw away what you are throwing/throwing away." |
فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ (44 ) |
ساحران هم رسن و طنابها و چوبهای سحر خود را بیفکندند و به عزت فرعون قسم یاد کردند که (بر موسی) البته غالب خواهیم شد. |
So they threw/threw away their ropes/ties and their sticks/canes, and they said: "With Pharaoh`s glory/might ,that we, we are the defeaters ." |
فَأَلْقَىٰ مُوسَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ (45 ) |
در آن حال موسی عصای خود را بیفکند که ناگاه (اژدهایی عظیم شد و) همه وسایل سحر انگیزی ساحران را به کام فرو میبرد. |
So Moses threw/threw away his stick/cane, so then it snatches/swallows quickly what they lie/falsify. |
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ (46 ) |
ساحران که این معجزه بدیدند (و قطعا دانستند سحر نیست، پیش موسی) به سجده افتادند. |
So the magicians/sorcerers were thrown/thrown away prostrating. |
قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ (47 ) |
گفتند: ما به خدای عالمیان ایمان آوردیم. |
They said: "We believed with the creations all together`s/(universes`) Lord." |
رَبِّ مُوسَىٰ وَهَارُونَ (48 ) |
پروردگار موسی و هارون. |
Moses` Lord and Aaron`s. |
قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ ۖ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ ۚ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ (49 ) |
فرعون به ساحران گفت: چرا بیاجازه من ایمان به موسی آوردید؟همانا معلوم است که این استاد بزرگ شماست که شما را ساحری آموخته!پس به زودی کیفر خود را خواهید دید، دست و پای شما را به اختلاف (دو طرف چپ و راست) قطع میکنم آن گاه همه را به دار میکشم. |
He said: "You believed to him before that I permit/allow for you, that he truly is your greatest/teacher and leader (E) who taught/instructed you the magic/sorcery, so you will/shall (E) know I will cut off/sever (E) your hands and your feet from opposites (sides), and I will crucify you/place you on crosses (E) all/all together." |
قَالُوا لَا ضَيْرَ ۖ إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ (50 ) |
ساحران گفتند: (از این دار و قتل به ما) هیچ زیانی نخواهد رسید چون (بعد از مرگ) به سوی خدای خود باز میگردیم. |
They said: "No harm/pain , that we to our Lord are returning ." |
إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ (51 ) |
ما از خدا امید آن داریم که به لطف خویش از گناهان ما درگذرد چون اول ما به او ایمان آوردیم. |
That we wish/hope/covet that our Lord forgives for us our sins/mistakes , that we were first (of)259the believers. |
وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ (52 ) |
و ما به موسی وحی کردیم که بندگان مرا شبانه (از شهر مصر) بیرون بر که شما را (فرعونیان) تعقیب خواهند کرد. |
And We inspired/transmitted to Moses that: "Travel/depart at night with My worshippers/slaves, that you are being followed." |
فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ (53 ) |
آن گاه فرعون رسول برای جمع آوری لشکر به شهرها فرستاد. |
So Pharaoh sent in the cities/towns gatherers (who said): |
إِنَّ هَٰؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ (54 ) |
(و برای تبلیغات به آنها میگفتند که) همانا طایفه بنی اسرائیل عده قلیلی هستند. |
That, those (are) a small group/portion (E) few/little. |
وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ (55 ) |
که ما را به خشم آوردهاند. |
And that they truly are for us angering/enraging (E). |
وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ (56 ) |
و ما لشکری همه نیرومند و مسلح به اسلحه کاملیم. |
And that we (E) (are) all together (E) cautious . |
فَأَخْرَجْنَاهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ (57 ) |
پس (با وجود این همه دعویها) ما آنها را از باغهای مصفّا با نهرهای آب روان بیرون کردیم. |
So We brought them out from treed gardens/paradises and water springs/wells. |
وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ (58 ) |
و نیز از گنجها و ثروتها و مقامات عالیه ریاست بیرون آوردیم (و به دریای هلاک افکندیم). |
And treasures/buried treasures and (an) honoured/generous position/status. |
كَذَٰلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ (59 ) |
آری این چنین کردیم و (قوم ضعیف) بنی اسرائیل را وارث آن شهر و دیارها و ثروت و مقامها گردانیدیم. |
As/like that, and We made it be inherited (to) Israel`s sons and daughters. |
فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِينَ (60 ) |
پس صبحگاه فرعونیان موسی و بنی اسرائیل را تعقیب کردند. |
So they followed them at sunrise. |
فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَىٰ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ (61 ) |
چون دو لشکر روبرو شدند اصحاب موسی گفتند: اینک به دست فرعونیان خواهیم افتاد. |
So when the two groups/gatherings saw each other, Moses` friends/company said: "That we are being caught up/overtaken (E) ." |
قَالَ كَلَّا ۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ (62 ) |
موسی گفت: هرگز چنین نیست، که خدا با من است و مرا به یقین راهنمایی خواهد کرد. |
He said: "No but that truly with me (is) my Lord, He will guide me." |
فَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ ۖ فَانْفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ (63 ) |
پس ما به موسی وحی کردیم که عصای خود را به دریا (ی نیل) زن، چون زد دریا شکافت و آب هر قطعه دریا مانند کوهی بزرگ بر روی هم قرار گرفت. |
So We inspired/transmitted to Moses that: "Beat/strike/move with your stick/cane the sea/large body of water ." So it broke in half/split open/cracked, so every/each part/piece was as the huge mountain, the great. |
وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِينَ (64 ) |
و دیگران (یعنی فرعونیان) را (از پی بنی اسرائیل) به نزدیک دریا آوردیم. |
And We advanced/brought near the others/lasts there at the same time or place (We made them almost catch up). |
وَأَنْجَيْنَا مُوسَىٰ وَمَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ (65 ) |
و موسی و کلیه همراهانش را به ساحل سلامت رسانیدیم. |
And We saved/rescued Moses and who (is) with him all/all together. |
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ (66 ) |
آن گاه قوم دیگر همه را به دریا غرق کردیم. |
Then We drowned/sunk the others . |
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (67 ) |
همانا در این هلاک فرعونیان آیت بزرگی (برای عبرت و موعظه مردم) بود لیکن اکثر خلق ایمان نیاوردند. |
That in that (is) an evidence/sign (E) , and most of them were not believing. |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (68 ) |
و همانا خدای تو خدای بسیار مقتدر و مهربان است. |
And that your Lord He is (E) the glorious/mighty, the merciful. |
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ (69 ) |
و (ای رسول) حکایت ابراهیم را بر امت بیان کن. |
And read/recite on (to) them Abraham`s information/news. |
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ (70 ) |
هنگامی که با پدر (یعنی عمو، زیرا پدران پیغمبران همه موحّدند) و با قومش گفت: شما چه معبودی را میپرستید؟ |
When He said to his father and his nation: "What (do) you worship?" |
قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ (71 ) |
جواب دادند که ما بتهایی را میپرستیم و ثابت بر پرستش آنها بوده و هستیم. |
They said: "We worship idols/statues so we continue/remain to it devoting/dedicating ." |
قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ (72 ) |
ابراهیم گفت: آیا هر گاه این بتهای جماد را بخوانید سخن شما را میشنوند؟ |
He said: "Do they hear/listen to you when/if you call?" |
أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ (73 ) |
یا به حال شما هیچ سود و زیانی توانند داشت؟ |
Or they benefit you or they harm? |
قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ (74 ) |
گفتند: (نه) بلکه ما پدران خود را بر پرستش این بتان یافتهایم (و هر چند جماد بیاثری باشند میپرستیم). |
They said: "But we found our fathers as/like that they make/do ." |
قَالَ أَفَرَأَيْتُمْ مَا كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ (75 ) |
ابراهیم باز به آنها گفت: آیا میدانید که این بتهایی که شما مردم اینک میپرستید، |
He said: "Did you see/understand what you were worshipping?" |
أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ (76 ) |
و پدران شما از قدیم میپرستیدند، |
You and your fathers/forefathers the eldest/old/ancient . |
فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ (77 ) |
آنها مرا دشمناند جز خدای یکتای عالمیان؟ |
So they truly are an enemy to me except the creations all together`s/(universes`) Lord. |
الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ (78 ) |
همان خدایی که مرا بیافرید و به راه راستم هدایت میفرماید. |
Who created me, so He guides me. |
وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ (79 ) |
و همان خدایی که مرا غذا میدهد و سیراب میگرداند. |
And who He feeds me and He gives me drink. |
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ (80 ) |
و چون بیمار شوم مرا شفا میدهد. |
And if I became sick/diseased, so He cures/heals me . |
وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ (81 ) |
و همان خدایی که مرا (از حیات چند روزه دنیا) میمیراند و سپس (به حیات ابدی آخرت) زنده میگرداند. |
And who makes me die, then revives/makes me alive. |
وَالَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ (82 ) |
و همان خدایی که چشم امید دارم که روز جزا گناهم را بیامرزد. |
And who I wish/hope/covet that He forgives for me my sin/wrong (on) the Judgment`s Day/Resurrection260Day . |
رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ (83 ) |
بارالها، مرا حکمی ببخش (بر این مشرکان فرمانروایی ده) و به (رسل و) بندگان صالح خود ملحق ساز. |
My Lord, grant/present for me judgment/rule and make me catch up/join with the correct/righteous. |
وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ (84 ) |
و نامم بر زبان اقوام آتیه نیکو، و سخنم دلپذیر گردان. |
And make/put for me (a) truth`s tongue/speech in the ends/lasts/others. |
وَاجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ (85 ) |
و مرا از وارثان بهشت پر نعمت قرار ده. |
And make/put me from the blessing`s/comfort and eases` treed garden`s/paradise`s heirs. |
وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ (86 ) |
و از پدرم (یعنی عمویم) درگذر، که وی سخت از گمراهان است. |
And forgive to my father, that he truly was from the misguided. |
وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ (87 ) |
و روزی که خلق را از قبرها برانگیزند در آن روز مرا رسوا (و هلاک) مگردان. |
And do not shame/disgrace me (on) a day/time they are being resurrected/revived . |
يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ (88 ) |
آن روزی که مال و فرزندان (هیچ به حال انسان) سود نبخشند. |
A day/time property/possession and nor sons/sons and daughters do not benefit. |
إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (89 ) |
و تنها آن کس سود برد که با دل با اخلاص پاک (از شرک و ریب و ریا) به درگاه خدا آید. |
Except who came (to) God with a sound/safe (clear) heart/mind . |
وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ (90 ) |
و بهشت را به اهل تقوا نزدیک سازند. |
And paradise was advanced/brought near to the fearing and obeying. |
وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ (91 ) |
و دوزخ را بر گمراهان پدیدار گردانند. |
And the Hell/place of intense heat was made to emerge for the misguided/lured . |
وَقِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ (92 ) |
و به کافران گفته شود: بتهایی که پرستش میکردید به کجا شدند؟ |
And (it) was said to them: "Where (is) what you were worshipping?" |
مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنْصُرُونَكُمْ أَوْ يَنْتَصِرُونَ (93 ) |
آن بتهایی که به جای خدا پرستش میکردید آیا میتوانند به شما اینک یاری کرده یا از جانب خود دفاع کنند؟ |
From other than God? Do they give you victory/aid or they become victorious? |
فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ (94 ) |
در آن حال کافران و معبودان باطلشان هم به رو در آتش دوزخ افتند. |
So they were thrown down in it, they and the enticing . |
وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ (95 ) |
و نیز تمام سپاه شیطان (به جهنم در آیند). |
And Satan`s soldiers/warriors all/all together. |
قَالُوا وَهُمْ فِيهَا يَخْتَصِمُونَ (96 ) |
و در دوزخ به مجادله و خصومت با یکدیگر گویند: |
They said and (while) they are in it disputing/arguing : |
تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ (97 ) |
به خدا قسم که ما در گمراهی بسیار آشکاری بودیم. |
By God, that truly we were in clear/evident misguidance. |
إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ (98 ) |
که شما (بتها) را مانند خدای عالمیان پرستش میکردیم. |
When/if we make you equal with the creations all together`s/(universes`) Lord. |
وَمَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ (99 ) |
و ما را گمراه نکردند جز قوم تبهکار. |
And none except the criminals/sinners misguided us. |
فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِينَ (100) |
پس (در این روز سخت) نه شفیعی داریم، |
So (there are) none for us from mediators. |
وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ (101) |
و نه یک دوست صمیمی (که از ما حمایتی کند). |
And nor a concerned friend. |
فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (102) |
ای کاش که بار دیگر (به دنیا) باز میگشتیم تا (به خدای یگانه) ایمان میآوردیم. |
And if that (E) (there were) for us a return/repetition so we be/become from the believers. |
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (103) |
همانا در این (ندامت گمراهان) آیت عبرتی (برای دیگران) بود و لیک اکثر مردم باز ایمان نیاوردند. |
That truly in that (is) an evidence/sign (E) , and most of them were not believing. |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (104) |
و همانا خدای تو خدای بسیار مقتدر و مهربان است. |
And that truly your Lord, He is (E) the glorious/mighty , the merciful. |
كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ (105) |
قوم نوح هم پیغمبران خدا را تکذیب کردند. |
Noah`s nation denied the messengers. |
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ (106) |
هنگامی که مهربان برادرشان نوح آنها را گفت: آیا خدا ترس و متّقی نمیشوید؟ |
When their brother Noah, said to them: "Do you not fear and obey? |
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (107) |
من برای شما بسیار رسولی امین (و خیر خواهی مشفق) هستم. |
That I am for you a faithful messenger. |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (108) |
پس از خدا بترسید و راه طاعت من پیش گیرید. |
So fear and obey God, and obey me. |
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ (109) |
و من اجری از شما برای رسالت نمیخواهم و چشم پاداش جز به خدای عالم ندارم. |
And I do not ask/beg you on it from a wage/fee/reward, that truly my wage/reward (is) except on the creations all together`s/(universes`) Lord. |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (110) |
پس از خدا بترسید و راه طاعت من پیش گیرید. |
So fear and obey God and obey me. |
قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ (111) |
قوم نوح (از کبر و خود پرستی) پاسخ دادند که ما چگونه به تو ایمان آوریم در صورتی که پیروانت معدودی مردم خوار و فرومایهاند؟ |
They said: "Do we believe to you, and the mean/low/despised followed you?" |
قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (112) |
نوح گفت: مرا چه کار که افعال و احوال پیروانم را بدانم (که از طبقه عالی یا دانیاند)؟ |
He said: "And what is my knowledge with what they were making/doing ?" |
إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّي ۖ لَوْ تَشْعُرُونَ (113) |
اگر شعور و معرفتی دارید بدانید که حساب کار آنها بر کسی جز خدای من نخواهد بود. |
That truly their account/calculation (is) except on my Lord, if you feel/know/sense. |
وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ (114) |
و من هرگز مؤمنان به حق را (هر چند فقیر باشند) از خود نرانم. |
And I am not with expelling/forcing out the believers. |
إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ (115) |
من جز آنکه مردم را اندرز کنم و از خدا بترسانم وظیفهای ندارم. |
That I am except a clear/evident warner/giver of notice. |
قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ (116) |
باز قوم نوح گفتند: ای نوح، اگر ترک این سخنان نگویی سخت سنگسار میشوی. |
They said: "If (E) you do not end/terminate/stop, you Noah, you will be/become (E) from the stoned."261 |
قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ (117) |
نوح گفت: پروردگارا، قوم من سخت مرا تکذیب کردند. |
He said: "My Lord, that truly my nation denied me ." |
فَافْتَحْ بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِي وَمَنْ مَعِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (118) |
پس بین من و آنها حکم فرما و به ما گشایشی عطا کن، و من و مؤمنانی که با من همراهند از شر قوم نجات ده. |
So judge/open between me and between them (between me and them) an opening/victory, and save/rescue me and who (is) with me from the believers. |
فَأَنْجَيْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (119) |
ما هم او را با همه آنان که در آن کشتی انبوه در آمدند به ساحل سلامت رساندیم. |
So We saved/rescued him and who (was) with him in the ship/ships, the full/loaded. |
ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِينَ (120) |
آنگاه باقی آن قوم سرکش را پس از نجات نوح و مؤمنان به دریا غرق کردیم. |
Then We drowned/sunk after (that) the remainders. |
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (121) |
همانا در این (نجات مؤمنان و هلاک کافران قوم نوح) آیت عبرتی است، و اکثرشان ایمان نیاوردند. |
That in that (is) an evidence/sign (E) , and most of them were not believing. |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (122) |
و همانا خدای تو خدای بسیار مقتدر و مهربان است. |
And that truly your Lord, he is (E) the glorious/mighty , the merciful. |
كَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِينَ (123) |
قوم عاد نیز رسولان خدا را تکذیب کردند. |
Aad denied the messengers." |
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ (124) |
هنگامی که مهربان برادرشان هود به آنها گفت: آیا متقی و خدا ترس نمیشوید؟ |
When/if their brother Hood said to them: "Do you not fear and obey?" |
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (125) |
من برای شما پیغمبری بسیار (خیر خواه و) امینم. |
That I am for you a faithful messenger. |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (126) |
پس از خدا بترسید و راه اطاعت من پیش گیرید. |
So fear and obey God and obey me. |
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ (127) |
و من از شما اجری برای رسالت نمیخواهم و چشم پاداش جز به خدای عالم ندارم. |
And I do not ask/beg you on it from a wage/fee/reward, that truly my wage/reward (is) except on the creations all together`s/(universe`s) Lord. |
أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ (128) |
آیا بنا میکنید به هر سرزمین مرتفع عمارت و کاخ برای آنکه به بازی عالم سرگرم شوید (و از یاد خدا غافل مانید). |
Do you build/construct at every/each high hill an evidence , something useless in vanity ?" |
وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ (129) |
و عمارتهای محکم بنا میکنید به امید آنکه در آن عمارات عمر ابد کنید؟ |
And you take factories , maybe/perhaps you be immortal/eternal ? |
وَإِذَا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ (130) |
و چون (به ظلم و بیداد خلق) دست گشایید کمال قساوت و خشم کار بندید؟ |
And if you destroyed/attacked violently, you destroyed/attacked violently (as) tyrants/rebels ? |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (131) |
پس از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید. |
So fear and obey God and obey me. |
وَاتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِمَا تَعْلَمُونَ (132) |
و بترسید از آن خدایی که شما را به آنچه خود میدانید مدد و قوت بخشید. |
And fear and obey who extended/spread you with what you know. |
أَمَدَّكُمْ بِأَنْعَامٍ وَبَنِينَ (133) |
مدد بخشید شما را به خلق چهار پایان و فرزندان. |
He extended/spread you with camels/livestock and sons/sons and daughters. |
وَجَنَّاتٍ وَعُيُونٍ (134) |
و نیز مدد بخشید شما را به ایجاد باغها و چشمههای آب. |
And treed gardens/paradises and water springs/wells. |
إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (135) |
همانا من از عذاب روز بزرگ قیامت بر شما میترسم. |
That I fear on (for) you a great day`s` torture. |
قَالُوا سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْوَاعِظِينَ (136) |
گفتند: تو این همه وعظ و نصیحت کنی یا هیچ نکنی به حال ما یکسان است. |
They said: "(It is) equal/alike on (to) us, had you preached/advised , or you did not be from the preachers/advisers ." |
إِنْ هَٰذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ (137) |
این (مسأله حیات و موت کار طبیعت و خوی جهان و) سرنوشت همه پیشینیان است. |
That truly that (is) except the first`s/beginner`s nature/character. |
وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ (138) |
و ما هرگز (پس از مرگ دیگر زنده نمیشویم و هرگز قیامت و ثواب و) عقابی نخواهیم داشت. |
And we are not with being tortured. |
فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْنَاهُمْ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (139) |
الغرض، رسول حق را تکذیب کردند و ما هم آنان را هلاک گردانیدیم، همانا در این (هلاک قوم عاد) آیت عبرتی است، و بیشتر آنها ایمان نیاوردند. |
So they denied him , so We made them die/destroyed them, that truly in that (is) an evidence/sign (E), and most of them were not believing. |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (140) |
و همانا خدای تو بسیار مقتدر و مهربان است. |
And that truly your Lord He is (E), the glorious/mighty , the merciful. |
كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ (141) |
قوم ثمود نیز رسولان خدا را تکذیب کردند. |
Thamud denied the messengers. |
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ (142) |
هنگامی که مهربان برادرشان صالح به آنها گفت: آیا متّقی و خدا ترس نمیشوید؟ |
When/if their brother Saleh said to them: "Do you not fear and obey?" |
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (143) |
من برای شما پیغمبری بسیار امین (و خیر خواه) هستم. |
That I am for you a faithful messenger. |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (144) |
پس از خدا بترسید و راه طاعت من پیش گیرید. |
So fear and obey God and obey me. |
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ (145) |
و من اجری از شما برای رسالت نمیخواهم و چشم پاداش جز به خدای عالم ندارم. |
And I do not ask/beg you on it from a wage/fee/reward, that truly my wage/reward (is) except on the creations all together`s/(universes`) Lord. |
أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ (146) |
آیا (تصور میکنید که تا ابد) ایمن از مرگ در این ناز و نعمت دنیا خواهید ماند؟ |
Are you going to be left in what (is) here here safe/secure ? |
فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ (147) |
(گمان دارید) در این باغهای باصفا و چشمههای آب گوارا، |
In treed gardens/paradises and water springs/wells.262 |
وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ (148) |
و مزارع و کشتزار و نخل و آن شکوفههای لطیف و زیبایش (همیشه زندهاید). |
And plants/crops and palm trees, its first fruit of the season (is) slender/digestible (fine). |
وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ (149) |
و خیال میکنید دائم در این عماراتی که در کوهستان (و ییلاقات) با کمال دقت بنا کردهاید به آسایش تعیّش میکنید؟ |
And you actively/cleverly carve out from the mountains houses/homes. |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (150) |
پس از خدا بترسید و راه اطاعت من پیش گیرید. |
So fear and obey God and obey me. |
وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ (151) |
و از رفتار رؤسای مسرف و ستمگر پیروی نکنید. |
And do not obey the spoilers`/extravagators` order/command/matter/affair. |
الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ (152) |
که آن مردم در زمین همه گونه فساد میکنند و هیچ گونه به اصلاح (حال خلق) نمیپردازند. |
Those who corrupt/disorder in the earth/Planet Earth, and they do not correct/repair . |
قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (153) |
قوم صالح گفتند: به یقین تو را سحر کردهاند (که دعوی نبوت میکنی). |
They said: "Truly/but you are from the bewitched/enchanted." |
مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (154) |
(و گرنه) تو هم مثل ما بشری بیش نیستی، اگر راست میگویی معجزی بیاور. |
You are not except (a) human equal/alike to us , so come/bring with an evidence/sign/verse if you were from the truthful. |
قَالَ هَٰذِهِ نَاقَةٌ لَهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (155) |
صالح گفت: این ناقه (معجزه من) است، آب نهر را روزی ناقه بنوشد و روزی شما بنوشید. |
He said: "This is a female camel, for it (is) a share of water/drink, and for you a known day`s/time`s share of water/drink." |
وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ (156) |
و هرگز سوء قصدی بر ناقه مکنید که به عذاب روزی بزرگ و سخت گرفتار خواهید شد. |
And do not touch it with harm/evil (then) a great day`s torture takes/punishes you . |
فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ (157) |
قوم صالح ناقه را پی کردند، سپس از کار خود پشیمان شدند. |
So they wounded it/slaughtered it/made it infertile, so they became/became in the morning regretful/remorseful . |
فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (158) |
آن گاه عذاب موعود آنان را درگرفت (و هلاک گردیدند) . همانا در هلاک این قوم آیت عبرتی (برای دیگران) بود، و اکثر آنها ایمان نیاوردند. |
So the torture punished/took them, that in that (is) an evidence/sign (E) , and most of them were not believing. |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (159) |
و همانا خدای تو بسیار مقتدر و مهربان است. |
And that truly your Lord He is (E), the glorious/mighty, the merciful. |
كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ (160) |
قوم لوط نیز پیغمبران خدا را تکذیب کردند. |
Lot`s nation denied the messengers. |
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ (161) |
هنگامی که مهربان برادر آنها لوط به آنان گفت: آیا خدا ترس و پرهیزکار نمیشوید؟ |
When their brother, Lot, said to them: "Do you not fear and obey?" |
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (162) |
من برای شما پیغمبری بسیار امین (و خیر خواه) هستم. |
That I am for you a faithful messenger. |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (163) |
از خدا بترسید و راه طاعت من پیش گیرید. |
So fear and obey God and obey me. |
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ (164) |
و من از شما اجری برای رسالت خود نمیخواهم و چشم پاداش جز به خدای عالم ندارم. |
And I do not ask/beg you on it from a wage/fee/reward, that truly my wage/reward (is) except on the creations all together`s/(universe`s) Lord. |
أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَالَمِينَ (165) |
آیا از میان خلایق عمل زشت منکر را با مردان انجام میدهید؟ |
Do you come/commit (sexually to) the males from the creations all together/(universes)? |
وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ ۚ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ (166) |
و زنان را که خدا همسر شما آفریده رها میکنید؟آری شما بسیار مردم متعدی نابکاری هستید. |
And you leave what your Lord created for you from your wives/spouses , but/rather, you are a nation transgressing/violating . |
قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يَا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ (167) |
قوم در جواب گفتند: ای لوط، اگر از این پس دست از این نهی و منع بر نداری از شهر رانده خواهی شد. |
They said: "If (E) you do not end/terminate/stop, you Lot, you will be/become (E) from the brought/driven out ." |
قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقَالِينَ (168) |
لوط باز گفت: من خود دشمن این کار زشت شما هستم. |
He said: "That I am to your deed from the hating ." |
رَبِّ نَجِّنِي وَأَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ (169) |
بار الها، من و اهل بیتم را از (عقاب) این عمل زشت قوم نجات بخش. |
My Lord save/rescue me and my family/people from what they make/do . |
فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ (170) |
ما هم او را با همه اهل بیتش نجات دادیم. |
So We saved/rescued him and his family/people all/all together. |
إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ (171) |
جز پیرزنی که (زن لوط بود و) در اهل عذاب باقی ماند. |
Except old/weak (F) (was) in the remaining behind. |
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ (172) |
آن گاه (جز اهل بیت لوط) دیگران را به خاک هلاک نشانیدیم. |
Then We destroyed the others . |
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا ۖ فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ (173) |
و آنها را به سنگباران عذاب که باران بسیار سختی بر سر بیم داده شدگان (بد کار) است هلاک ساختیم. |
And We rained on them rain, so it became bad/harmful , the warned`s/given notice`s rain. |
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (174) |
همانا در این هلاک قوم لوط نیز آیت عبرتی (برای دیگران) بود، و اکثر آنها ایمان نیاوردند. |
That in that (is) an evidence/sign/verse (E), and most of them were not believing. |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (175) |
و همانا خدای تو بسیار مقتدر و مهربان است. |
And that your Lord, He is (E) the glorious/mighty , the merciful. |
كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ (176) |
اصحاب ایکه (یعنی امت شعیب ع) هم پیغمبران خدا را تکذیب کردند. |
The thicket`s/dense tangled trees` owners/friends/company denied the messengers. |
إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ (177) |
هنگامی که (رسولشان) شعیب به آنها گفت: آیا خداترس و پرهیزکار نمیشوید؟ |
When/if Shu`aib said to them: "Do you not fear and obey?"263 |
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (178) |
من برای شما رسولی بسیار امین (و خیر خواه) هستم. |
That I am for you a faithful messenger. |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (179) |
از خدا بترسید و راه طاعت من پیش گیرید. |
So fear and obey God and obey me. |
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ (180) |
و من از شما هرگز اجر رسالت نمیخواهم و جز به خدای عالم به کسی چشم پاداش ندارم. |
And I do not ask/beg you on it from a wage/fee/reward, that truly my wage/reward (is) except on the creations all together`s/(universes`) Lord. |
أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ (181) |
پیمانه را تمام بدهید و از کم فروشان مباشید. |
Fulfill/complete the measurement/weight, and do not be from the reducers/decreasers (cheaters). |
وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ (182) |
و (اجناس را) با ترازوی درست بسنجید. |
And weigh/measure with the scale/measure the balanced . |
وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (183) |
و آنچه به مردم میفروشید (تمام بدهید و) از وزن و پیمان کم نگذارید، و در زمین به ظلم و فساد کاری برنخیزید. |
And do not reduce/cheat the people (of) their things, and do not corrupt in the earth/Planet Earth corrupting/disordering . |
وَاتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ (184) |
و از خدایی که شما و کفر پیشگان پیشین را آفریده بترسید (و خلاف امر او مکنید). |
And fear and obey who created you, and the nation/creation, the first/beginners. |
قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (185) |
قوم شعیب در پاسخ او گفتند: تو را بیشک به سحر و شعبده مفتون کردهاند. |
They said: "Truly/indeed you are from the bewitched/enchanted." |
وَمَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَإِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ (186) |
و تو جز آنکه بشری هستی مانند ما هیچ گونه مزیّتی بر دیگران نداری. و ما تو را (در دعوت نبوت) دروغگو میپنداریم. |
And you are not except (a) human similar/equal to us , and that truly we suspect you (are) from (E) the liars/falsifiers . |
فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (187) |
اگر راست میگویی (که پیغمبر خدایی) قطعهای از آسمان را بر سر ما فرود آور (تا تصدیق تو کنیم). |
So drop on us pieces from the sky/space if you were from the truthful. |
قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ (188) |
شعیب گفت: خدای من بهتر بر (صدق دعوی من و کذب قول و زشتی) افعال شما آگاه است. |
He said: "My Lord (is) more knowledgeable with (about) what you make/do." |
فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ ۚ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (189) |
باز او را تکذیب کردند و به عذاب سخت روز سایهبان (یعنی روزی که مردم از شدت گرما به سایهبانی پناه میبردند و باز از گرمی هلاک میشدند) گرفتار شدند که عذاب آن روز بسیار بزرگ و سخت بود. |
So they denied him , so torture (of) the shade`s day/time punished/took them, that it truly was a great day`s/time`s torture. |
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (190) |
همانا در این هلاک قوم شعیب نیز آیت عبرتی (برای دیگران) بود، و اکثر آنها ایمان نیاوردند. |
That in that (is) an evidence/sign/verse (E) and most of them were not believing. |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (191) |
و همانا خدای تو بسیار مقتدر و مهربان است. |
And that your Lord He is (E) the glorious/mighty , the merciful. |
وَإِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ (192) |
و این قرآن به حقیقت از جانب خدای عالمیان نازل شده. |
And that it truly is descent (E) (from) Lord (of) the creations all together/(universes). |
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ (193) |
(جبرئیل) روح الامین (فرشته بزرگ خدا) آن را نازل گردانیده. |
The Soul/Spirit , the faithful/loyal , descended with it. |
عَلَىٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ (194) |
و آن را بر قلب تو فرود آورده تا از عقاب خدا بترسانی. |
On your heart/mind to be (E) from the warners/givers of notice. |
بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (195) |
به زبان عربی فصیح. |
With a clear/evident Arabic tongue/language/speech. |
وَإِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ (196) |
و (ذکر عظمت) این قرآن در کتب انبیاء پیشین مسطور است. |
And that it truly is in (E) the first`s/beginner`s Books. |
أَوَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِي إِسْرَائِيلَ (197) |
آیا این خود آیت و برهان روشنی (بر کافران) نیست که علماء بنی اسرائیل (از کتب انبیاء سلف) بر این قرآن آگاهند؟ |
Was not an evidence/sign/verse (to) be for them, that Israel`s sons` and daughters` learned ones/knowledgeable know it? (Was not an evidence for them that the Israelites` scholars know of it?) |
وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَىٰ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ (198) |
و اگر ما این کتاب (عربی) را بر بعض مردم عجم نازل میگردانیدیم. |
And even if We descended it on (to) some (of) the non-Arabs/Persians. |
فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ (199) |
و آن رسول آن را (به زبان تازی) بر عجمها قرائت میکرد آنان ایمان نمیآوردند (به این عذر که قرآن چون به زبان ما نیست ما فهم آن نکرده و اعجاز آن را درک نمیکنیم، اما شما قوم عرب با چه عذر ایمان نمیآورید؟) |
So he read it on (to) them, (and) they were not with it believing. |
كَذَٰلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (200) |
ما این قرآن را این چنین در دل تبهکاران گذراندیم (و بر آنها به این کتاب اتمام حجت کردیم). |
As/like that We entered it in the criminals`/sinners` hearts/minds . |
لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّىٰ يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ (201) |
اما به این قرآن ایمان نمیآورند تا عذاب دردناک را مشاهده کنند. |
They do not believe with it until they see the torture, the painful. |
فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (202) |
که به ناگاه آن عذاب که سخت از آن غافلند به آنها فرا رسد. |
So it comes to them suddenly/unexpectedly, and (while) they are not feeling/knowing/sensing. |
فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ (203) |
و آن کافران گویند: آیا بر ما مهلتی منظور میشود (تا زمانی از عذاب بیاساییم؟ |
So they say: "Are we delayed ?" |
أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ (204) |
آیا (اکنون که هنگام عذابشان نیست از تمسخر) عذاب و انتقام ما را به تعجیل میطلبند؟ |
Are (they) with Our torture hastening/urging ? |
أَفَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ (205) |
چه خواهی دید اگر ما چند سالی آنها را در دنیا متنعّم سازیم. |
So did you see if We gave them long life/made them enjoy years? |
ثُمَّ جَاءَهُمْ مَا كَانُوا يُوعَدُونَ (206) |
سپس به عذابی که بر آنان وعده شده یکسر هلاک شوند. |
Then came to them what they were being promised. |
مَا أَغْنَىٰ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يُمَتَّعُونَ (207) |
آیا بهرهای که از مال دنیا داشتند هیچ آنها را از عذاب خواهد رهانید؟ |
What they were being made to enjoy did not enrich/suffice (benefit) from them. |
وَمَا أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنْذِرُونَ (208) |
و ما اهل هیچ دیاری را تا رسولانی به هدایت و اتمام حجت بر آنها نفرستادیم هلاک نکردیم. |
And We did not destroy from a village/urban city, except for it (are) warners/givers of notice.264 |
ذِكْرَىٰ وَمَا كُنَّا ظَالِمِينَ (209) |
این (هلاک بدان) پند و موعظه است (برای خوبان) و ما هرگز به کسی ستم نکردیم. |
A remembrance/reminder, and We were not unjust/oppressive. |
وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ (210) |
و این قرآن را شیاطین فرود نیاوردند (بلکه جبرئیل امین، فرشته خدا نازل ساخته). |
And the devils did not descend with it. |
وَمَا يَنْبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ (211) |
نه هرگز این گونه سخنان از شیاطین شایسته است و نه قدرت (بر نزول آن) دارند. |
And (it) should not (be) for them, and they are not able. |
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ (212) |
که البته آنها از استماع وحی الهی معزولند. |
That they truly are from the hearing/listening , they are being separated/isolated (E) . |
فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ (213) |
پس با خدای یکتا احدی را معبود مخوان و گرنه از اهل عذاب خواهی شد. |
So do not call with God another god, so you be/become from the tortured ones . |
وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (214) |
و (نخست) خویشان نزدیکت را (از خدا) بترسان. |
And warn/give notice (to) your father`s near relations/tribe the nearest/closest. |
وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (215) |
و پر و بال مرحمت بر تمام پیروان با ایمانت به تواضع بگستران. |
And be lenient/comforting your wing/side (be kind) to who followed you from the believers. |
فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ (216) |
و هرگاه قوم فرمانت را مخالفت کردند به آنها بگو: من خود از کردار (بد) شما بیزارم. |
So if they disobeyed you, so say: "That I am innocent/renouncing from what you make/do ." |
وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ (217) |
و توکل بر آن خدای مقتدر مهربان کن. |
And rely/depend on the glorious/mighty, the merciful. |
الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ (218) |
آن خدایی که چون (از شوقش به نماز) برخیزی تو را مینگرد. |
Who sees you when you stand/get up . |
وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ (219) |
و به انتقال تو در اهل سجود (و به دوران تحوّلت از اصلاب شامخه به ارحام مطهره) آگاه است. |
And your turning in (between) the prostrating. |
إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (220) |
که او خدای شنوا و دانا (به گفتار و کردار خلق) است. |
That He truly is the hearing/listening, the knowledgeable. |
هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَىٰ مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ (221) |
(بگو به کافران که) آیا میخواهید من شما را آگاه سازم که شیاطین بر چه کسان نازل میشوند؟ |
Do I inform you, on (to) whom the devils descend? |
تَنَزَّلُ عَلَىٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ (222) |
شیاطین بر هر شخص بسیار دروغگوی بدکار نازل میشوند. |
(They) descend on (to) every/each liar/falsifier, sinner/criminal. |
يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ (223) |
گوش فرا میدهند (تا حرف مؤمنان و قوای قدسی را ربوده و به اتباع خود برسانند) و اکثرشان دروغ میگویند (و اندک راست آنها هم برای شبهه کاری و فساد و فتنه انگیزی است). |
They listen attentively the hearing/listening , and most of them (are) lying/denying. |
وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ (224) |
و شاعران (یاوه سرای کفار مانند عالمان بیعمل و مدعیان باطل) را مردم جاهل گمراه پیروی کنند. |
And the poets, (only) the misguiding/failing follow them. |
أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ (225) |
آیا ننگری که آنها خود به هر وادی حیرت سرگشتهاند؟ |
Do you not see that they truly are in every/each valley they wander about confused ? |
وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ (226) |
و آنها بسیار سخنان میگویند که یکی را عمل نمیکنند. |
And that they truly say what they do not make/do ? |
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا ۗ وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ (227) |
مگر آن شاعران که اهل ایمان و نیکوکار بوده و یاد خدا بسیار کردند و برای انتقام از (هجو و) ستمی که در حق آنها (و سایر مؤمنان) شده (به نظم سخن و طبع شعر) به انتقام و دفاع برخاستند (و به شمشیر زبان با دشمنان دین جهاد کردند، آنان را مؤمنان پیروی خواهند کرد) و آنان که ظلم و ستم کردند به زودی خواهند دانست که به چه کیفر گاهی و دوزخ انتقامی بازگشت میکنند. |
Except those who believed and made/did the correct/righteous deeds and they remembered/mentioned God much, and they became victorious from after what they were caused injustice to/oppressed ; and those who caused injustice/oppressed will know which place of return , they return to.265 |
بازگشت به انتخاب سوره های قرآن کریم |
|