|
قرآن کریم ،
سوره
ص |
از نوع
مکی
، جزء
23
مشتمل بر
88
آیه |
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ص ۚ وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ (1 ) |
ص (رمز خدا و رسول است یا اشاره است به صمد و صانع و صادق از اسماء الهی یا به صفیّ و مصطفی که القاب پیغمبر است) قسم به قرآن صاحب مقام ذکر (و عزّت و شرافت و پند آموز عالمیان). |
S/C/SAD and the Koran (owner) of the reminder/remembrance . |
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ (2 ) |
(که محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسول حق و قرآن بزرگ معجز اوست) بلکه کافران (که منکر اویند) در مقام غرور و سرکشی و عداوت حق هستند. |
But those who disbelieved (are) in glory/might/power and defiance/animosity . |
كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ (3 ) |
ما پیش از اینها طوایف بسیاری را به هلاکت رسانیدیم و آن هنگام فریادها کردند و هیچ راه نجاتی بر آنها نبود. |
How many from (a) people of one era/generation We destroyed from before them? So they called: "And it is not the time, time for escape (expression) ." |
وَعَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ ۖ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَٰذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ (4 ) |
و (مشرکان مکّه) تعجب کردند که رسولی از همان نژاد عرب برای تذکر و پند آنان آمد، و آن کافران گفتند: او ساحری دروغگوست. |
And they were wondering/astonished/surprised that (a) warner/giver of notice came to them from them, and the disbelievers said: "That (is a) liar/denier/falsifier, (a) magician/sorcerer." |
أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ (5 ) |
آیا او چندین خدای ما را منحصر به یک خدا کرده (و به معبود یگانه دعوت میکند) ؟ این بسیار تعجب آور و حیرت انگیز است. |
Did he make the gods one god? That (E) that (is an) astounding/surprising thing (E). |
وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَىٰ آلِهَتِكُمْ ۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ (6 ) |
و گروهی از سران قوم به راه افتاده (و چنین رأی دادند) که باید طریقه خود را ادامه دهید و در پرستش خدایان خود ثابت قدم باشید، این کاری است که مراد همه است (یا این قیام پیغمبر بر محو و نابود ساختن بتان از پیشامدهای بد روزگار است که باید با آن مقاومت کنیم). |
And the assembly/nobles set out that: "Walk and be patient on your gods, that (E) (is) a thing (E) is being wanted/intended ." |
مَا سَمِعْنَا بِهَٰذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَٰذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ (7 ) |
این را (که دعوی محمّد است در توحید و یگانگی خدا) در آخرین ملّت (هم که ملّت و آیین مسیح است) نشنیدهایم (زیرا ملّت عیسی نیز به سه خدا و اقانیم سه گانه معتقد است) ، این جز بافندگی و دروغ چیز دیگری نیست. |
We did not hear/listen with that in the religion/faith the last, that (E) that is except creations/inventions. |
أَأُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنَا ۚ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي ۖ بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ (8 ) |
آیا میان همه ما (بزرگان عرب) قرآن (مخصوصا) بر او فرود آمد؟ (در صورتی که او هیچ امتیازی بر ما نداشت!) بلکه این کافران از (وحی) قرآن من در شک و ریبند، بلکه هنوز عذاب (قهر) مرا نچشیدهاند (که دست از کفر بر نمیدارند). |
Is the reminder/remembrance descended on (to) him from between us? But they are in doubt/suspicion from My remembrance/reminder, but till now they did not taste/experience My torture. |
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ (9 ) |
آیا گنجهای رحمت خدای تو که در کمال اقتدار و بخشندگی است نزد این مردم است (تا مقام رسالت را به هر که خداهند بخشند). |
Or at them (is) your Lord`s safes/storages (of) mercy, the glorious/mighty the grantor/presenter? |
أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبَابِ (10 ) |
یا مگر سلطنت آسمانها و زمین و هر چه بین آنهاست با این کافران است؟پس (اگر چنین است) به هر سبب (که میتوانند بر آسمانها) بالا روند (تا وحی را بر هر که خواهند فرود آرند). |
Or for them (is) the skies`/space`s and the earth`s/Planet Earth`s and what (is) between them (B)`s ownership/kingdom ? So they should ascend/climb in the reasons/connections . |
جُنْدٌ مَا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزَابِ (11 ) |
این نالایق سپاه کفر (بدخواه اسلام) از احزاب مغلوب و نابود شدنی در آنجاست. [یعنی در بدر. و این از اخبار غیبی قرآن کریم است. (م). |
Soldiers/warriors from the groups/parties at that place and time (are) defeated . |
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ (12 ) |
پیش از این مشرکان هم قوم نوح و طایفه عاد (قوم هود) و فرعون (و فرعونیان) صاحب قدرت نیز تکذیب (پیغمبران خدا) کردند. |
Noah`s, and Aad`s, and Pharaoh`s nation, (owner) of the stakes/pegs/nails denied/falsified before them. |
وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ ۚ أُولَٰئِكَ الْأَحْزَابُ (13 ) |
و طایفه ثمود (امت صالح) و قوم لوط و اصحاب ایکه (امت شعیب) این اقوام هم احزاب و لشکرهای بسیار (بر علیه انبیاء) بودند (و همه هلاک شدند). |
And Thamud and Lot`s nation, and owners/company (of) the thicket/dense tangled trees, those are the groups/parties. |
إِنْ كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ (14 ) |
و آنان به جز تکذیب انبیا فکری و عملی نداشتند، بدین جهت عقاب من بر آنها حتم و واجب گردید. |
That (E) each/all except they did (without exception) lied/denied/falsified the messengers, so (they) deserved My punishment. |
وَمَا يَنْظُرُ هَٰؤُلَاءِ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً مَا لَهَا مِنْ فَوَاقٍ (15 ) |
و این مردم جز یک صیحه (آسمانی که بر هلاکشان ندا کند) انتظاری ندارند و دیگر آن را باز گشتی نیست (دیگر ابدا به دنیا باز نمیگردند). |
And those do not look/see/watch except (for) one loud strong cry/torture raid, (there is) nothing from (a) recovery/awakening for it. |
وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّلْ لَنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ (16 ) |
و کافران (به تمسخر) گفتند: ای خدا، حساب نامه اعمال ما را تعجیل کن و پیش از روز حساب انداز. |
And they said: "Our Lord hurry/hasten/speed for us our share/prize voucher/accounting book before the Account Day/Resurrection Day." |
اصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ (17 ) |
تو بر سخنان (طعن و سخریّه) آنها صبر کن و از بنده ما داود یاد کن که (در اجرای امر ما) بسیار نیرومند بود (از احدی اندیشه نداشت) و دایم توبه و انابه میکرد. |
Be patient on what they say, and mention/remember Our worshipper/slave David, (owner) of the power/strength/force, that he truly is repentant/returning. |
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ (18 ) |
ما کوهها را با او مسخر کردیم که شب و روز خدا را تسبیح و ستایش میکردند. |
That We, We manipulated/subjugated the mountains with him, they praise/glorify at the evening/first darkness and the sun rise. |
وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً ۖ كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ (19 ) |
و مرغان را مسخر (نغمه خوش او) کردیم که نزد او مجتمع گردند و همه به دربارش از هر جانب باز آیند (و در ستایش خدا با او هم آهنگ شوند). |
And the birds gathered, each/all for him (are) returning . |
وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ (20 ) |
و ملک و شاهی او را نیرومند ساختیم و به او قوّه درک حقایق و سخن قطعی در داوری (یا تمیز حقّ از باطل) عطا کردیم. |
And We strengthened/supported his ownership/kingdom, and We gave/brought him the wisdom and judgment/decision (of) the speech/address/conversation. |
وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ (21 ) |
و آیا حکایت آن (دو فرشته به صورت) خصم به تو رسیده است که از بالای غرفه عبادتگاه (داود بیاجازه) بر او وارد شدند؟ |
Did information/news (of) the disputers/adversaries/arguers come to you, when they climbed/scaled the center of the house/center of the assembly ? |
إِذْ دَخَلُوا عَلَىٰ دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ ۖ قَالُوا لَا تَخَفْ ۖ خَصْمَانِ بَغَىٰ بَعْضُنَا عَلَىٰ بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَىٰ سَوَاءِ الصِّرَاطِ (22 ) |
هنگامی که (در محراب) بر داود داخل شدند و او از آنان سخت هراسان شد (که مبادا دشمن باشند) آنان بدو گفتند: مترس، ما دو تن (یا دو گروه) خصم یکدیگریم که برخی بر دیگری ستم کرده (و به حکومت پیش تو آمدهایم) ، میان ما به حق حکم کن و با هیچ یک جور و طرفداری مکن و ما را به راه راست دلالت فرما. |
When they entered on (to) David, so He was frightened/terrified from them, they said: "Do not fear (we are) two disputers/adversaries/arguers, some of us oppressed/transgressed on some (over each other), so judge/rule between us with the truth/just , and do not be unjust , and guide us to the road`s/way`s middle/straightness ." |
إِنَّ هَٰذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ (23 ) |
این برادر من نود و نه رأس میش داراست و من یک میش، این یک را هم گفته به من واگذار، و با من به قهر و غلبه و تهدید آمیز خطاب کرده است. |
That, this (is) my brother for him (are) nine and ninety ewes/female sheep, and for me (is) one ewe/female sheep. So he said: `Let me sponsor/maintain it.` And he overwhelmed me in the speech/conversation . |
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَىٰ نِعَاجِهِ ۖ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ ۗ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ ۩ (24 ) |
داود گفت: البته بر تو ظلم کرده که خواسته است یک میش تو را به میشهای (نود و نه گانه) خود اضافه کند، و بسیار معاشران و شریکان در حق یکدیگر ظلم و تعدی میکنند مگر آنان که اهل ایمان و عمل صالح هستند که آنها هم بسیار کماند. و (پس از این قضاوت بیتأمّل و سریع) داود دانست که ما او را سخت امتحان کردهایم، در آن حال از خدا عفو و آمرزش طلبید و به سجده افتاد و با تواضع و فروتنی (به درگاه خدا) بازگشت. |
He (David) said: "He had (E) caused injustice to you/oppressed you with requesting your ewe/female sheep to his ewes/female sheep, and that many from the associates/company some of them oppress/transgress (E) on some (each other) except those who believed and made/did the correct/righteous deeds, and little/few what they are." And David doubted/suspected that We tested him so he asked for forgiveness (from) his Lord, and he fell down bowing, and He repented/obeyed . |
فَغَفَرْنَا لَهُ ذَٰلِكَ ۖ وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَىٰ وَحُسْنَ مَآبٍ (25 ) |
ما هم از آن کرده عفو کردیم و از او درگذشتیم و او نزد ما بسیار مقرب و نیکو منزلت است. |
So We forgave for him that, and that for him at Us (is) an advancement/rank/degree (E) and (a) good/beautiful return. |
يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ (26 ) |
(و او را گفتیم که) ای داود، ما تو را در روی زمین مقام خلافت دادیم، پس میان خلق خدا به حق حکم کن و هرگز هوای نفس را پیروی نکن که تو را از راه خدا گمراه سازد و آنان که از راه خدا گمراه شوند چون روز حساب و قیامت را فراموش کردهاند به عذاب سخت معذّب خواهند شد. |
You David, that We made/put you (as) a caliph/leader in the land/Earth , so judge/rule between the people with the truth/just , and do not follow the self attraction for desire , so it misguides you from God`s way/path , that those who misguide from God`s way/path, for them (is) a strong (severe) torture because (of) what they forgot the Account Day/Resurrection Day. |
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ۚ ذَٰلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ (27 ) |
و ما آسمان و زمین و هر چه را بین آنهاست بازیچه و باطل خلق نکردهایم، این گمان کافران است، و وای بر کافران از آتش دوزخ. |
And We did not create the skies/space and the earth/Planet Earth and what (is) between them (B) wastefully/falsely , that is those who disbelieved`s doubt/suspicion, so calamity/scandal to those who disbelieved from the fire . |
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ (28 ) |
آیا ما آنان را که ایمان آورده و به اعمال نیکو پرداختند مانند مردم (بی ایمان) مفسد در زمین قرار میدهیم؟یا مردمان با تقوا و خداترس را مانند فاسقان بدکار قرار میدهیم (و مانند آنان جزا خواهیم داد). |
Or We make/put those who believed and made/did the correct/righteous deeds as/like the corrupting in the earth/Planet Earth, or We make/put the fearing and obeying as/like the debauchers/corrupters. |
كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ (29 ) |
(این قرآن بزرگ) کتابی مبارک و عظیم الشّأن است که به تو نازل کردیم تا امت در آیاتش تفکر کنند و صاحبان مقام عقل متذکر (حقایق آن) شوند. |
A Book We descended it to you blessed, (so) they consider (E) its verses/ evidences and (to the owner`s) of the pure minds/hearts to mention/ remember . |
وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ ۚ نِعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ (30 ) |
و به داود (فرزندش) سلیمان را عطا کردیم، او بسیار نیکو بندهای بود، زیرا بسیار به درگاه خدا با تضرع و زاری رجوع میکرد. |
And We granted to David Soliman, blessed/praised the slave/servant that he truly is repentant |
إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ (31 ) |
(یاد کن) وقتی که بر او اسبهای بسیار تندرو و نیکو را (هنگام عصر) ارائه دادند (و او به باز دید اسبان پرداخت برای جهاد در راه خدا و از نماز عصر غافل ماند). |
When the horses standing on three legs and the edge of the fourth hoof touching the ground (of) the beautiful necks were displayed/exhibited/showed on (to) him at the evening/first darkness . |
فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّىٰ تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ (32 ) |
در آن حال گفت: (افسوس) که من از علاقه و حبّ اسبهای نیکو از ذکر و نماز خدا غافل شدم تا آنکه آفتاب در حجاب شب رخ بنهفت. |
He said: "That I , I loved/liked love (of) the good/honour/wealth on (over) mentioning/remembering my Lord, until it became hidden/concealed (disappeared) at the divider/protection ." |
رُدُّوهَا عَلَيَّ ۖ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ (33 ) |
آن گاه (با فرشتگان موکّل آفتاب) خطاب کرد که (به امر خدا) آفتاب را بر من بازگردانید (چون برگشت اداء نماز کرد) و شروع به دست کشیدن بر ساق و یال و گردن اسبان کرد (و همه را برای جهاد در راه خدا وقف کرد). |
Return it on (to) me, so he started and continued with the shins/legs, and the necks rubbing/petting/anointing . |
وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَىٰ كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ (34 ) |
و همانا ما سلیمان را در مقام امتحان آوردیم و کالبدی بر تخت وی افکندیم (برخی مفسران گفتند: یعنی دیوی را به جای او بر تخت بنشانیدیم. و برخی گفتند: چون گفت که من بر بستر صد زن خویش وارد شوم تا صد فرزند یابم و نگفت ان شاء اللّه و به خواست خدا و ذکر مشیّت الهی استثنا نکرد خدا از همه زنانش یک جسد بیجانی بر او به وجود آورد) آن گاه متذکر شد و باز به درگاه خدا توبه و انابه کرد. |
And We had (E) tested/charmed Soliman and We threw on his throne/seat a body then he repented . |
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي ۖ إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (35 ) |
عرض کرد: بار الها، به لطف و کرمت از خطای من در گذر و مرا ملک و سلطنتی عطا فرما که پس از من احدی را نسزد، که تو تنها بخشنده بی عوضی. |
He said: "My Lord forgive for me, and grant/present for me an ownership/kingdom (that) should not be to anyone from after me, that You, You are the grantor/presenter."330 |
فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ (36 ) |
ما هم باد را مسخر فرمان او کردیم که به امرش هر جا میخواست به آرامی روان میشد. |
So We manipulated/subjugated for him the wind/breeze it flows/passes with his order/command, soft/gentle where/when it struck/marked . |
وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ (37 ) |
و دیو و شیاطین را هم که بناهای عالی میساختند و از دریا جواهرات گرانبها میآوردند نیز مسخر امر او کردیم. |
And the devils all/each (is a) builder/constructor and diver. |
وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ (38 ) |
و دیگران از شیاطین را (که در پی اضلال خلق بودند، به دست او) در غل و زنجیر کشیدیم. |
And others tied to each other in the shackles/chairs . |
هَٰذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ (39 ) |
این (نعمت سلطنت و قدرت) عطای ماست، اینک بیحساب به هر که خواهی عطا کن و از هر که خواهی منع. |
That (is) Our granting , so bless (do kind acts) and hold/seize without counting . |
وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَىٰ وَحُسْنَ مَآبٍ (40 ) |
و همانا او نزد ما بسیار مقرب و نیکو منزلت است. |
And that (E) for him at Us (is) an approachment/degree/rank (E) and a good/beautiful return. |
وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ (41 ) |
و یاد کن از بنده ما ایّوب هنگامی که به درگاه خدای خود عرض کرد: (پروردگارا) شیطان مرا سخت رنج و عذاب رسانیده (تو از کرم نجاتم بخش). |
And remember/mention Our worshipper/slave Job, when he called/cried (to) his Lord: "That I, the devil touched me with hardship/fatigue/disease and torture." |
ارْكُضْ بِرِجْلِكَ ۖ هَٰذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ (42 ) |
(خطاب کردیم که) پای به زمین زن (زد و چشمه آبی پدید آمد، گفتیم) این آبی است سرد برای شستشو و نوشیدن (در آن شستشو کن و از آن بیاشام تا از هر درد و الم بیاسایی). |
Run/move/push with your foot, that (is a) cool/cold washing place/water, and a drink. |
وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِكْرَىٰ لِأُولِي الْأَلْبَابِ (43 ) |
و ما اهل و فرزندانی که از او مردند و به قدر آنها هم علاوه به او عطا کردیم تا در حق او لطف و رحمتی کنیم و تا صاحبان عقل (نتیجه صبر در بلا را) متذکر شوند. |
And We granted/presented to him his family and equal to them with them, mercy from Us and a reminder/remembrance to (owners) of the pure minds/hearts . |
وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ ۗ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا ۚ نِعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ (44 ) |
و (ایوب را گفتیم) دستهای از چوبهای باریک (خرما) به دست گیر و (بر تن زن خود که بر زدنش قسم یاد کردی) بزن و عهد و قسمت را نشکن (و زن را هم بی گناه نیازار) ما ایوب را بنده صابری یافتیم، نیکو بندهای بود که دایم رجوع و توجهش به درگاه ما بود. |
And take with your hand a handful of grass/a handful, so strike/beat with it, and do not break oath, that We, We found him patient blessed/praised the slave/servant , that he truly is repentant . |
وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ (45 ) |
و باز یاد کن از بندگان خاص ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب که همه (در انجام رسالت) صاحب اقتدار و بصیرت بودند. |
And remember/mention Our worshippers/slaves Abraham, and Isaac, and Jacob, (owners of) the hands, and the eyesights/knowledge. |
إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ (46 ) |
ما آنان را خالص و پاکدل برای تذکر سرای آخرت گردانیدیم. |
That We made them become faithful/clear/purified with clear/pure reminder/remembrance (of) the House/Home . |
وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ (47 ) |
و آنها نزد ما از برگزیدگان و خوبان عالم بودند. |
And they, they are at Us from (E) the chosen/purified, the good/honoured. |
وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ ۖ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ (48 ) |
و باز یاد کن از اسماعیل و یسع و ذو الکفل که همه از نیکوان جهان بودند. |
And remember/mention, Ishmael, and Elija (owner) of the cloth saddle , and each/all (are) from the good/honoured. |
هَٰذَا ذِكْرٌ ۚ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ (49 ) |
این آیات پند و یاد آوری (نیکان) است، و البته در جهان جاودانی برای اهل تقوا بسیار نیکو منزلگاهی است. |
That is a reminder, and that truly to the fearing and obeying (is a) good/beautiful (E) return. |
جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوَابُ (50 ) |
باغهای بهشت ابد که درهایش به روی آنان باز است. |
Treed gardens/paradises (as) eternal residences, the doors/entrances (are) opened for them. |
مُتَّكِئِينَ فِيهَا يَدْعُونَ فِيهَا بِفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَشَرَابٍ (51 ) |
در آنجا بر تختها تکیه زنند و میوههای بسیار خوش و شراب میطلبند. |
Leaning/reclining in it, they call in it with much/many fruits, and a drink . |
وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ (52 ) |
و در خدمت آنها حوران جوان شوهر دوست با عفّتند. |
And at them (are) the eyes`/eye lids` confining/limiting/restricting, same age/not aging. |
هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسَابِ (53 ) |
این (نعمت ابد) همان است که در روز حساب به آنها وعدهتان میدادند. |
That (is) what you are being promised to the Account Day/Resurrection Day. |
إِنَّ هَٰذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِنْ نَفَادٍ (54 ) |
این است همان رزق بی انتهای ابدی ما. |
That (E) this (is) Our provision (E), (there is) nothing from (a) depletion from it. |
هَٰذَا ۚ وَإِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ (55 ) |
حقیقت حال خوبان این است، و اهل کفر و طغیان را بدترین منزلگاه است. |
This, and that truly to the tyrannizing/arrogant (is a) bad/evil (E) return. |
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ (56 ) |
آنان به دوزخ در آیند که بسیار بد آرامگاهی است. |
Hell they roast/suffer (from) it, so how bad (are) the beds (destination). |
هَٰذَا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَغَسَّاقٌ (57 ) |
این است (از قهر حق عذابشان) و آنجا آب گرم عفن حمیم و غسّاق[حمیم: آب جوشان. غسّاق: زرداب چرکین گند آلود. (م) ] را هم باید بچشند و بنوشند. |
This, so they will taste/experience it hot/cold water , and cold/decayed/rotten. |
وَآخَرُ مِنْ شَكْلِهِ أَزْوَاجٌ (58 ) |
و از این عذابهای گوناگون دیگر. |
And other/another from its likeness/similarity spouses . |
هَٰذَا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَكُمْ ۖ لَا مَرْحَبًا بِهِمْ ۚ إِنَّهُمْ صَالُو النَّارِ (59 ) |
این گروهی هستند که با شما (رؤسای کفر و ضلالت) به دوزخ در آمدند (در این حال رؤسا گویند) بدا بر حال اینان که در عذاب آتش فروزان شدند. |
This (is a) group/crowd bursting/plunging with you, (there is) no welcome with (for) them, that they are, they are entering/suffering the fire . |
قَالُوا بَلْ أَنْتُمْ لَا مَرْحَبًا بِكُمْ ۖ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا ۖ فَبِئْسَ الْقَرَارُ (60 ) |
اهل دوزخ در جواب (رؤسایشان) گویند: بلکه بدا بر احوال خود شما، زیرا شما آن را برای ما پیش فرستادید (و سبب شدید) ، که بسیار آرامگاه بدی است. |
They said: "But you are (there is) no welcome with (for) you, you advanced/introduced it for us." So how bad (is) the settlement/decision ? |
قَالُوا رَبَّنَا مَنْ قَدَّمَ لَنَا هَٰذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِي النَّارِ (61 ) |
باز تابعان به درگاه خدا عرض کنند: پروردگارا، آن کس که برای ما این عذاب را پیش فرستاد تو در آتش، عذابش را چندین برابر بیفزا. |
They said: "Our Lord who advanced/introduced this for us, so increase him (with) a double torture in the fire ." |
وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ (62 ) |
و (اهل دوزخ با یکدیگر) گویند: چه شده که ما مردانی (مؤمن) را که از سفله و اشرار میشمردیم نمیبینیم؟ |
And they said: "Why (is it) for us, we do not see men, we were, we count them from the bad/evil/harmful?"331 |
أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ (63 ) |
آیا (چون) ما آنها را (در دنیا) مسخره و استهزاء میکردیم (اینک به دوزخ در نیامدهاند) ؟یا (آنها اهل دوزخ هستند و) چشمان ما بر آنها نمیافتد؟ |
We took them (by) mocking/ridiculing or the eyesights/knowledge deviated/turned away from them? |
إِنَّ ذَٰلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ (64 ) |
این منازعه اهل آتش دوزخ محقق و حتمی است. |
That truly that (is) true/fact (E) , the fire`s people dispute/ controvert/argue (among them selves). |
قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنْذِرٌ ۖ وَمَا مِنْ إِلَٰهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (65 ) |
بگو که من رسولی منذر (و ناصح) بیش نیستم و جز خدای فرد قهّار (که بر همه عالم غالب و قاهر است) خدایی نیست. |
Say: "Truly I am (a) warner/giver of notice, and (there is) none from a God, except God the one, the defeator/conqueror ." |
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ (66 ) |
آفریننده آسمانها و زمین و هر چه بین آنهاست، همان خدای مقتدر و بسیار آمرزنده. |
The skies`/space`s and the earth`s/Planet Earth`s Lord, and what (is) between them (B), the glorious/mighty ,the forgiving often/forgiver. |
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ (67 ) |
بگو آن (حکایت که از قیامت و اهل بهشت و دوزخ برای شما آوردم) خبر بزرگ عالم است. |
Say: "Is it (a) great news/information?" |
أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ (68 ) |
(و دریغا که) شما از شنیدن آن خبر بزرگ اعراض میکنید. |
You are from it objecting/opposing . |
مَا كَانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَىٰ إِذْ يَخْتَصِمُونَ (69 ) |
مرا بر فرشتگان عالم بالا که (در قضیّه خلق آدم یا غیر آن) خصومت و گفتگو داشتند علمی (پیش از وحی خدا) نبود. |
(There) was not from knowledge to me with the group/assembly/nobles, the highest/mightiest when they dispute/controvert/argue. |
إِنْ يُوحَىٰ إِلَيَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ (70 ) |
و به من وحی نمیرسد جز اینکه من با بیان روشن و آشکار (خلق را از عذاب خدا) بترسانم. |
That (it) is (only) inspired/transmitted to me except that I am a clear/evident warner/giver of notice." |
إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِينٍ (71 ) |
(یاد کن) هنگامی که خدایت به فرشتگان گفت که من بشری از گل خواهم آفرید. |
When your Lord said to the angels: "That I am creating a human from mud/clay ." |
فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ (72 ) |
پس آن گاه که او را به خلقت کامل بیاراستم و از روح خود در او بدمیدم بر او به سجده در افتید. |
So if I straightened him, and I blew in him from My Soul/Spirit , so fall/come to him prostrating. |
فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (73 ) |
پس تمام فرشتگان بدون استثنا سجده کردند. |
So the angels prostrated all of them, all/all together. |
إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ (74 ) |
مگر شیطان که غرور و تکبر ورزید و از زمره کافران گردید. |
Except Satan he became arrogant, and was/is from the disbelievers. |
قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ ۖ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ (75 ) |
خدا به شیطان فرمود: ای ابلیس، تو را چه مانع شد که به موجودی (با قدر و شرافت) که من به دو دست (علم و قدرت) خود آفریدم سجده کنی؟آیا تکبر و نخوت کردی یا از فرشتگان بلند رتبه عالم قدس اعلا بودی (که نمیبایست سجده کنند). |
He said: "You Satan , what prevented/prohibited you that you prostrate to what I created with My hands, did you become arrogant, or you were from the high and mighty?" |
قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ ۖ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (76 ) |
شیطان گفت: من از او بهترم، که مرا از آتش (نورانی سرکش) و او را از گل (تیره پست) خلقت کردهای. |
He said: "I am better than him, You created me from fire and You created him from mud/clay ." |
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ (77 ) |
خدا فرمود (ای شیطان جاهل خودبین) اینک از این جایگاه بیرون رو که تو (غرور و تکبر کردی و) سخت رانده درگاه ما شدی. |
He said: "So get out/emerge from it, so that you are cursed/expelled." |
وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَىٰ يَوْمِ الدِّينِ (78 ) |
و بر تو لعنت (و غضب) من تا روز جزا حتمی و محقّق است. |
And that (E) on you (is) My curse/torture/expulsion to the Judgment Day/Resurrection Day . |
قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (79 ) |
شیطان عرض کرد: پروردگارا، پس مهلتم ده که تا روز قیامت زنده مانم. |
He said: "My Lord so give me time/delay me to a day/time they be sent/resurrected/revived." |
قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (80 ) |
خدا فرمود: از مهلت یافتگانت قرار دادیم. |
He said: "So that you are from the given time/delayed ." |
إِلَىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (81 ) |
تا روز معیّن و وقت معلوم (که صلاح نظام عالم میدانیم). |
To day/time (of) the time, the known. |
قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (82 ) |
شیطان گفت: به عزّت و جلال تو قسم که خلق را تمام گمراه خواهم کرد. |
He said: "So with Your glory/might , I will misguide/lure them (E) all/all together." |
إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (83 ) |
مگر خاصان از بندگانت را که دل از غیر بریدند و برای تو خالص شدند. |
Except Your worshippers/slaves from them, the faithful/devoted |
قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ (84 ) |
خدا فرمود: به حق سوگند و کلام من حق و حقیقت است. |
He said: So the truth and the truth I say:" |
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ (85 ) |
که جهنم را از (جنس) تو و پیروانت از آنان تمام پر خواهم کرد. |
I will fill (E) Hell from you and from who followed you from them all/all together. |
قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ (86 ) |
(ای رسول، به امت) بگو: من مزد رسالت از شما نمیخواهم و من (بی حجت و برهان الهی مقام وحی و رسالت را) بر خود نمیبندم. |
Say: "I do not ask/question you on it from a reward/wage/fee, and I am not from the pretentious/meddling . |
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ (87 ) |
این قرآن نیست جز اندرز و پند برای اهل عالم. |
That (E) it is except a reminder/remembrance to the creations all together/(universes). |
وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ (88 ) |
و شما منکران بر صدق و حقیقت این مقال پس از چندی (هنگام مرگ و انتقال به آخرت) به خوبی آگاه میشوید. |
And you will know (E) its news/information after a time/period of time |
بازگشت به انتخاب سوره های قرآن کریم |
|