|
قرآن کریم ،
سوره
المدثر |
از نوع
مکی
، جزء
29
مشتمل بر
56
آیه |
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ (1 ) |
الا ای رسولی که خود را به لباس (حیرت و فکرت) در پیچیدهای. |
You, you the wrapped/covered for warmth in a robe. |
قُمْ فَأَنْذِرْ (2 ) |
برخیز و به اندرز و پند، خلق را خدا ترس گردان. |
Stand , so warn/give notice. |
وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ (3 ) |
و خدایت را به بزرگی و کبریایی یاد کن. |
And your Lord, so magnify/exalt/revere . |
وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ (4 ) |
و لباس (جان و تن) خود را از هر عیب و آلایش پاک و پاکیزه دار. |
And your clothes/garments , so purify/clean . |
وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ (5 ) |
و از ناپاکی (بت و بتپرستان) به کلی دوری گزین. |
And the paganism/idol worship/sin , so abandon. |
وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ (6 ) |
و بر هر که احسان کنی ابدا منّت مگذار و عوض افزون مخواه. |
And do not do a favour and remind of it doing much (repeatedly) . |
وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ (7 ) |
و برای خدایت صبر و شکیبایی پیشگیر. |
And to your Lord, so be patient. |
فَإِذَا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ (8 ) |
تا آنگاه که (هنگامه قیامت برپا شود و) در صور (اسرافیل) بدمند. |
So if the horn/bugle/trumpet was blown in. |
فَذَٰلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ (9 ) |
آن روز بسیار روز سختی است. |
So that, that day (is) a difficult/distressing day/time. |
عَلَى الْكَافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ (10 ) |
کافران را هیچ گونه در آن راحتی و آسایش نیست. |
On the disbelievers (it is)not easy . |
ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا (11 ) |
به من واگذار کار انتقام آن کس را که من او را تنها آفریدم. |
Leave Me and whom I created alone. |
وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَمْدُودًا (12 ) |
و به او مال و ثروت فراوان بذل کردم. |
And I made/put for him extended/spread possessions/property . |
وَبَنِينَ شُهُودًا (13 ) |
و پسران بسیار حاضر به خدمت نصیب گردانیدم. |
And sons and daughters present/testifying . |
وَمَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيدًا (14 ) |
و اقتدار و مکنت و عزّت دادم. |
And I prepared for him preparation . |
ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ (15 ) |
و (با کفران این نعمتها) باز هم از من طمع افزونی آن دارد. |
Then he wishes/covets that I increase. |
كَلَّا ۖ إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا (16 ) |
هرگز (بر نعمتش نیفزایم) که او با آیات ما دشمنی و عناد ورزید. |
No, but he was to Our verses/evidences stubborn/obstinate. |
سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا (17 ) |
به زودی او را به سختی و دشواری (آتش دوزخ) درافکنم. |
I will burden him (with) severity/hardship. |
إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ (18 ) |
اوست که فکر و اندیشه بدی کرد (که رسول خدا را به سحر و ساحری نسبت داد). |
That he truly thought, and he evaluated/estimated . |
فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ (19 ) |
و خدایش بکشد که چقدر اندیشه غلطی کرد. |
So how he evaluated/estimated was killed (punished). |
ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ (20 ) |
باز هم خدایش بکشد که چه فکر خطایی نمود. |
Then was killed (punished) how he evaluated/estimated. |
ثُمَّ نَظَرَ (21 ) |
پس باز اندیشه کرد. |
Then he looked . |
ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ (22 ) |
و (به اظهار تنفّر از اسلام) رو ترش کرد و چهره در هم کشید. |
Then he frowned , and he frowned/became gloomy . |
ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ (23 ) |
آنگاه روی گردانید و تکبر و نخوت آغاز کرد. |
Then he gave his back and he became arrogant. |
فَقَالَ إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ (24 ) |
و گفت: این (قرآن) به جز سحر و بیان سحرانگیزی که (از ساحران گذشته) نقل میشود هیچ نیست. |
So he said: "That truly that (is) except magic/sorcery to be traced (followed/copied) ." |
إِنْ هَٰذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ (25 ) |
این آیات گفتار بشری بیش نیست. |
That truly that (is) except the human`s word/opinion and belief . |
سَأُصْلِيهِ سَقَرَ (26 ) |
من این (منکر و مکذّب قرآن) را به آتش دوزخ درافکنم. |
I will roast/make him suffer Hell . |
وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ (27 ) |
و تو چگونه توانی یافت که سختی عذاب دوزخ تا چه حد است؟ |
And what makes you know what Hell (is)? |
لَا تُبْقِي وَلَا تَذَرُ (28 ) |
شراره آن دوزخ از دوزخیان هیچ باقی نگذارد و همه را بسوزاند و محو گرداند. |
(It) does not protect/have mercy , and nor it leaves. |
لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ (29 ) |
آن آتش بر آدمیان رو نماید (و خرمن گنهکاران را به باد دهد). |
Shrinking/dehydrating due to fire to the human/skin. |
عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ (30 ) |
بر آن آتش نوزده تن (فرشته عذاب) موکّلند. |
On it (are) nineteen. |
وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً ۙ وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا ۙ وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ ۙ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلًا ۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ ۚ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ ۚ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَىٰ لِلْبَشَرِ (31 ) |
و ما خازنان دوزخ را غیر فرشتگان (عذاب) قرار ندادیم و عدد آنها را جز برای فتنه و محنت کفّار (نوزده) نگردانیدیم تا آنکه اهل کتاب هم یقین کنند (که ذکر این عدد مطابق تورات و انجیل است با آنکه صاحب قرآن به کتب آسمانی عالم نبوده و البته کلامش به وحی خداست و ایمان آرند) و آن بر یقین مؤمنان هم بیفزاید و دیگر در دل اهل کتاب و مؤمنان به اسلام هیچ شک و ریبی نماند و تا آنان که در دلهاشان مرض (شک و جهالت) است و کافران نیز (به طعنه) گویند که خدا از این مثل (که عدد فرشتگان عذاب را نوزده شمرده است نه بیش و کم) چه منظور داشت؟بلی این چنین (قرار داد تا) هر که را خواهد به ضلالت بگذارد و هر که را خواهد هدایت نماید و هیچ کس از (عده بیحد) لشکرهای پروردگارت غیر او آگاه نیست و این (آیات ذکر دوزخ) جز برای پند و موعظه بشر نخواهد بود. |
And We did not make the fire`s owners/company (guards) except angels, and We did not make their number/count except (as) a test to those who disbelieved, who were given/brought The Book (Jews and Christians) to be sure/certain, and (for) those who believed (to) increase faith/belief; and (for) those who weregiven The Book (Jews/Christians), and the believers do not become doubtful/suspicious, and (for) those whom in their hearts/minds (is) sickness/disease (doubt), and the disbelievers to say: "What (has) God wanted/intended with that (as) an example/proverb?" As/like that God misguides whom He wills/wants ,and He guides whom He wills/wants, and none know your Lord`s soldiers/warriors except Him, and it is not except a reminder to the human. |
كَلَّا وَالْقَمَرِ (32 ) |
چنین (که کافران گویند) نیست، قسم به ماه تابان. |
No but and/by the moon. |
وَاللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ (33 ) |
و قسم به شب تار چون باز گردد. |
And/by the night when it ended/passed. |
وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ (34 ) |
و قسم به صبح چون جهان را روشن سازد. |
And/by morning/day break when it appeared/lit/shined . |
إِنَّهَا لَإِحْدَى الْكُبَرِ (35 ) |
که این (آیات قرآن) یکی از بزرگترین آیات خداست. |
That it truly is one (E) (of) the greatest . |
نَذِيرًا لِلْبَشَرِ (36 ) |
در آن پند و اندرز آدمیان است. |
A warning/notice to the human. |
لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ (37 ) |
برای هر یک از شما آدمیان که بخواهد (در مقام ایمان و طاعت و سعادت) پیش افتد یا باز ماند. |
For who from you wanted that to advance/precede or delay/lag behind. |
كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ (38 ) |
هر نفسی در گرو عملی است که انجام داده است. |
Every/each self with what (it) earned/gained/acquired (is) accountable . |
إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ (39 ) |
مگر اهل یمین. |
Except the right (side`s) owners . |
فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ (40 ) |
آنان در باغهای بهشت (متنعّمند و) سؤال میکنند. |
In treed gardens/paradises (are) asking/questioning each other. |
عَنِ الْمُجْرِمِينَ (41 ) |
از احوال دوزخیان گنهکار. |
About the criminals/sinners: |
مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ (42 ) |
که شما را چه عمل به عذاب دوزخ در افکند؟ |
What made you enter/follow in Hell ? |
قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ (43 ) |
آنان جواب دهند که ما از نمازگزاران نبودیم. |
They said: "We were not from praying." |
وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ (44 ) |
و مسکینی را طعام نمیدادیم. |
And we were not feeding the poorest of poor/poor oppressed. |
وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ (45 ) |
و ما با اهل باطل به بطالت میپرداختیم. |
And we were engaging in conversation with the engaging in conversation . |
وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ (46 ) |
و ما روز جزا را تکذیب میکردیم. |
And we were denying with the Judgment Day/Resurrection Day . |
حَتَّىٰ أَتَانَا الْيَقِينُ (47 ) |
تا آنکه یقین (که ساعت مرگ است) بر ما فرا رسید. |
Until the assurance/certainty (death) came to us. |
فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ (48 ) |
پس شفاعت شفیعان در حق آنان هیچ سودی نبخشد. |
So the mediators` mediation does not benefit them. |
فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ (49 ) |
اینک چرا از یاد آن روز سخت خود (و از ذکر و اندرز قرآن) اعراض میکنند؟ |
So what (is) for them (they are) from the reminder opposing/objecting . |
كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ (50 ) |
گویی گورخران گریزانی هستند. |
As if they are frightened/running away donkeys. |
فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ (51 ) |
که از شیر درنده میگریزند. |
It escaped/fled from cruelty/a lion . |
بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتَىٰ صُحُفًا مُنَشَّرَةً (52 ) |
بلکه هر یک از آنها میخواهند که برایشان هم (مانند پیمبران) صحیفه وحی آسمانی باز آید (تا ایمان آرند). |
But every/each human from them wants/intends that he be given/brought written sheets/pages (books/scriptures) spread/publicized . |
كَلَّا ۖ بَلْ لَا يَخَافُونَ الْآخِرَةَ (53 ) |
هرگز (چنین نیست که پنداشتند) بلکه از (عذاب) آخرت نمیترسند. |
No but they do not fear the end (other life). |
كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ (54 ) |
چنین نیست (که آنها پنداشتند) قرآن محققا همه پند و یادآوری است. |
No, but that it (the Koran) truly is a reminder. |
فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ (55 ) |
تا هر که خواهد متذکر آن شود. |
So who wanted/intended remembered it . |
وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ ۚ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَىٰ وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ (56 ) |
و نخواهند متذکر شوند جز آنکه خدا بخواهد (یعنی بدون مشیّت و لطف الهی کسی بهشتی و سعادتمند نخواهد شد. از او رواست تقوا و ترس و بیم و شوق و امیدواری که) او اهل تقوا و اهل آمرزش و مغفرت است. |
And they do not mention/remember except that God wills/wants , He is worthy/relation (owner of) the fear and obedience, and (He is) worthy/relation (owner of) the forgiveness.445 |
بازگشت به انتخاب سوره های قرآن کریم |
|