بی بدیل  - Bibadil  
     تاریخ: 14 آذر 1403    4 دسامبر 2024

طنز و خنده بی بدیل برای شما

. . . .
به جامعه مجازی بی بدیل بپیوندید... ورود ثبت نام
  طنز و خنده   اشعار طنز  
< صفحه قبل                                  صفحه بعد >
شعر عمو سبزي فروش به زبان انگليسي  
بی بدیل - شعر عمو سبزي فروش به زبان انگليسي

uncle vegetable seller
Oh ye

uncle vegetable seller
Oh ye


Do you have vegetable?
Oh ye

I want a lemon
Oh ye

I want you alone
Oh ye

uncle vegetable seller
Oh ye


I want a cherry
Oh ye


Your strawberry
Oh ye

uncle vegetable seller
Oh ye

I want coconate
Oh ye

Can I spa. nk your butt?
Oh ye


 اشعار طنز    
  نظر دهید (9)نظر
تاریخ:  1390/09/05    نوشته شده توسط : مدیر سایت

نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس  
بی بدیل - نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس

نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس


دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس


گفتم: سلام حافظ گفتا : علیک جانم


گفتم: کجا روی؟ گفت والله خود ندانم


گفتم : بگیر فالی گفتا نمانده حالی


گفتم: چگونه ای؟ گفت: در بند بی خیالی


گفتم که تازه تازه شعر و غزل چه داری؟


گفتا که می سرایم شعر سپیدباری


 اشعار طنز    
  نظر دهید (6)نظر ادامه مطلب
تاریخ:  1389/11/02    نوشته شده توسط : مدیر سایت

مقدمه جدید گلستان سعدی  
بی بدیل - مقدمه جدید گلستان سعدی

منت خدای را عزوجل که لذت زن را قندو عسل قرار داد. همواره ازدواجش موجب محنت است و به طلاق اندرش مزيد رحمت. هر لنگه كفشي كه بر سر ما مي خورد مضر حيات است و چون مكرر فرود آید موجب ممات. پس در هر لنگه كفش دو ضربت موجود و بر هر ضربت آخي واجب.

           مرد همان به كه به وقت نزاع
           عذر به درگاه نساء آورد

           ورنه زنش از اثر لنگه كفش
           حال دلش خوب به جا آورد


 اشعار طنز  آقایان و خانمها  
  نظر دهید (2)نظر
تاریخ:  1389/05/24    نوشته شده توسط : مدیر سایت

حسنی به روایت امروزی  
بی بدیل - حسنی به روایت امروزی

حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو
موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه
نه سیما جون ،نه رعنا جون
نه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبود
تنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !
باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟
نه نمی رم نه نمی رم
به دخترا دل می بازی ؟!
نه نمی دم نه نمی دم

گل پری جون با زانتیا
ویبره می رفت تو کوچه ها


 اشعار طنز    
  نظر دهید (15)نظر ادامه مطلب
تاریخ:  1389/04/11    نوشته شده توسط : مدیر سایت

در باب گرانی مرغ  
بی بدیل - در باب گرانی مرغ

مرغ ،آهنگ جدایی ساز کرد
ناگهان از سفره ام پرواز کرد

از فراقش قلب بشقابم شکست
قاشق و چنگال من در غم نشست

دید او فیش حقوقم را مگر؟
کاین چنین از پیش من بگرفت پر

مرغکم رفتی  تو از پیشم  چرا
کردی از پیش خودت کیشم چرا

من به تو خیلی ارادت داشتم
حشر و نشری با کبابت داشتم


خاطراتت مانده در کنج  اجاق
سوخت قلب دیگ تفلون از فراق

ران و بال و سینه ات یادش بخیر
قلب چون آیینه ات یادش بخیر

با سس قرمز چه زیبا می شدی
خوب و دلچسب و دلارا می شدی

ای فدای ژامبون  رنگین تو
سوپ های داغ و آن ته چین تو

ناز کم کن پیش ماها هم بیا
لطف کن ،یک شام، اینجا هم بیا

دستمان از گوشت دور است ای نگار
پس تو دیگر اشکمان را در نیار

زندگی بی تو جهنم می شود
سکته ،اسبابش فراهم می شود

ای فدای قُد قُدایت  باز گرد
این دل و جانم فدایت باز گرد

بی تو  باور کن که مردن بهتر است
از جهان تشریف بردن بهتر است

از خر شیطان بیا پایین  عزیز
عشوه کم کن ،زهر در جامم مریز

تازگی از دیگران دل می بری
هرکه بامش بیش ،با او می پری

در نبودِ  هیکل زیبای تو
دلخوشم با سنگدان و پای تو

پس چه شد آن بال های خوشگلت
لک زده است این دل برای شنسلت

منبع: وبلاگ طنز نوشته های 1 دونه دختر 17 ساله

ذهن یخچالم پُر است از یاد تو
بازگرد   ای خوشگل  تو دلبرو

تخم خود را لا اقل از ما نگیر
تا که با خاگینه اش گردیم سیر 


 اشعار طنز    
  نظر دهید (6)نظر
تاریخ:  1388/07/03    نوشته شده توسط : مدیر سایت

< صفحه قبل                      بازگشت                 صفحه بعد >
 
تمام حقوق معنوی سایت بی بدیل طبق قوانین مالکیت معنوی محفوظ میباشد
استفاده از مطالب سایت بی بدیل با ذکر منبع مجاز است.
درباره ما  پیشنهادات  تبادل لینک
سایت بی بدیل دات کام  ،  بی بدیل دات ایران