سینمای عقیم، ستاره های کم فروغ به گزارش بی بدیل دات کام، سکه اصرار به استفاده از ستاره ها برای پر کردن خلاء فیلم نامه خوب، روی دیگری هم دارد: تکراری شدن بازیگرها؛تهیه کنندگان حاضرند هفته ها و ماه ها برنامه ریزی پروژه را تغییر دهند که با هنرپیشه سرشلوغ همکاری کنند و اصطلاحا کله او را در پوستر اثر داشته باشند. به گزارش بی بدیل دات کام به نقل از خبرگزاری مشرق، جایی که صحبت از فیلم سازی به عنوان یک صنعت پول ساز می شود، حتما پای ستاره ها هم به میان می آید. البته باید توجه کرد این عبارت غیر از فیلم های سینمایی، در معنای کلی ترش شامل سریال سازی هم می شود و بخش مهمی از آن چیزی است که به طور معمول تحت عنوان صنعت سرگرمی یاد شده قرار می گیرد. ستاره ها با خودشان خاطرات آثار موفق قبلی را به فیلم یا سریال جدید می آورند و به رغم تفاوتی که نقش های شان با موارد قبلی دارد، از آنجائیکه هر کدام نمادی از یک تیپ شخصیتی خاص هستند، خودبه خود مخاطب را متوجه این می کنند که با چه نوع اثری روبروست. حتی تغییر پارادایم آنها و پذیرفتن نقش های متفاوت هم به علت سابقه قبلی شان در ذهن تماشاگران است که جالب می شود. با اینحال بزرگ ترین آفت کار ستاره ها این است که امکان دارد تکراری شوند و از مد بیفتند. چاره چیست؟ به آسانی می توان پاسخ داد که به میدان آمدن و معرفی ستاره های جدید. این دقیقاً همان جایی است که صنعت فیلم سازی ایران هم اکنون به مشکل خورده. دستمزد ستاره ها به صورت نجومی بالا رفته و فیلم ها و سریال های ما مدت هاست هیچ چیزی ندارند جز رقابت بر سر تامین بودجه و جذب تعداد بالایی از این چهره ها در لیست عوامل شان. فرمول های تجاری فیلم سازی در ایران طی سالیان اخیر هر روز ساده تر شده اند و عمق راهبردی طولانی مدت در آنها لحاظ نشده است. فرمول این است که بودجه مورد نظر تامین می شود، چند چهره مشهور را جذب یک پروژه می نماییم و آنها را در موقعیت های جواب پس داده قبلی قرار می دهیم و تمام. در این فرمول ریسک ساده ترین خلاقیت ها هم پذیرفته نمی گردد، چه رسد به آزمون و خطا برای جذب چهره های جدید و رساندن آنها به جایگاه ستاره شدن. حالا ما با لیست محدودی از چهره های مشهور سینما و تلویزیون و نمایش خانگی مواجهیم که گاهی در ۵۰ یا حتی ۶۰ سالگی، نقش جوان های دم بخت را بازی می کنند و مخاطب باید این چهره ها را از تبلیغات تلویزیونی و بیلبوردهای شهری تا چند فیلم و سریال همزمان روی پرده و روی آنتن و در پلت فرم قبول کند. در شرایطی که سینمای ایران پس از ۲ سال پرتماشاگر، از شروع سال ۱۴۰۴ با افت محسوس مخاطب روبه رو شده، سریال های تلویزیون چند سالی است که در راه افول به سر می برند و حتی صنعت نمایش خانگی امروز به وضوح رونق کمتری نسبت به سالیان ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ دارد، به روشنی می توان دریافت که توجهات تماشاگران نسبت به فیلم ها و سریال های داخلی کم شده است؛ کاهشی که رد علل آنرا در شئون مختلفی از صنعت هنرهای تصویری می توان دید. یکی از این شئون که بویژه از جانب مخاطب عام اهمیت زیادی دارد، چهره های جلو دوربین یا همان بازیگران اثر است، چونکه بازیگرها به عنوان ویترین هر فیلم و سریال، اولین قلابی به شمار می روند که می تواند بیننده را جذب نماید. قلاب بازیگران اما به نظر می آید در سینما، تلویزیون و نمایش خانگی ایران، با یک بحران یا شبه بحران گرفتار شده؛ بحرانی که نشانه ها و علل متنوعی دارد. ستاره ها و حتی گاهی چهره های فرعی مرتب تکرار می شوند، سن بازیگران حتی نسبت به نقش هایی که بازی می کنند مرتب بالاتر می رود، تعداد تولیدات ما نسبت به نیاز مخاطب داخلی کم است و طبیعتاً تماشاگران، این بازیگرها را بیشتر و تکراری تر تماشا می کنند، تکیه روی حضور چهره های مشهور بجای تمرکز روی فیلم نامه و خلق داستان های جذاب بیش از اندازه شده است، سیستم قابل قبولی برای کشف و معرفی ستاره ها در صنعت فیلم سازی ایران فعال نیست، ژانرها و حتی پیرنگ داستانی فیلم ها و سریال ها شدیداً تکراری شده اند و در این قالب حتی همان چهره های موجود هم مرتب تیپ های خودشان را تکرار می کنند و در جا می زنند. اینها مشکلاتی است که سبب شده صنعت فیلم سازی ایران در سالیان اخیر با مشکل معرفی چهره های جدید مواجه شود. در ادامه به بررسی کلی تک تک این موارد پرداخته شده است. سینما در محاصره تکراری ها نگاهی به لیست بازیگران فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی و نمایش خانگی درحال انتشار، نشان میدهد شمار قابل توجهی از این آثار، از بازیگران تکراری استفاده می نمایند. اگر سریال های خانگی را بررسی کنید، به شماری بازیگر برمی خورید که از این سریال به آن سریال می روند و در همه پلت فرم ها هستند؛ نه فقط در نقش های بسیار فرعی و گذری، بلکه گاه در نقش های اصلی. هوتن شکیبا هنرپیشه اصلی «تاسیان» در «سووشون» نیز بازی می کند، سهیل مستجابیان دیگر بازیگر «سووشون» در رقابت «کارناوال» حاضر است و محمد شیری همزمان در «تاسیان» و «آرزوهای چپکی» حضور دارد. در سینما این وضعیت بدتر است و پژمان جمشیدی از شروع سال به تنهایی در ۴ فیلم روی پرده حاضر بوده! رضا عطاران و عباس جمشیدی فر همزمان در «صد دام» و «اجل معلق» دیده می شوند و امیرمهدی ژوله در صورتیکه هنوز رقابتش در «کارناوال» تمام نشده، «جزایر قناری» را روی پرده سینما می بیند و مقرر است به زودی با «کافه ژوله» در نمایش خانگی بیشتر دیده شود! وضعیت تلویزیون هم بهتر از سینما و خانگی نیست. کاوه خداشناس در حالی «آلا» را روی آنتن شبکه ۳ دارد که تا چند روز پیش با «وقت صبح» در شبکه یک هم دیده می شد و هادی حجازی فر یکی از بازیگران اصلی ۲ مجموعه بازپخشی متوالی شبکه یک، یعنی «عاشورا» و «منطقه پرواز ممنوع» بود. همین حالا هم جعفر دهقان همزمان ۲ سریال «آلا» در شبکه ۳ و «حکایت های کمال ۲» در شبکه ۲ را دارد و حسام منظور، احمد کاوری، سیدمهرداد ضیایی و ایوب آقاخانی، ۴ بازیگری اند که همزمان «نجلا ۲» را در باکس دوم سریالی شبکه ۳ و «مهمان کشی» را در شبکه یک روی آنتن دارند! میانسال ها بجای همه! بخشی از صورت مساله بحران بازیگری در سینما، تلویزیون و نمایش خانگی که از معرفی نشدن بازیگران جدید سرچشمه می گیرد، به تجمع هنرپیشه های میانسال در مدیوم های مختلف بازمی گردد؛ جایی که حتی نقش های جوان را نیز میانسال ها بازی می کنند، چونکه خبری از چهره های جدید نیست. مثلاً همین حالا در «صد دام»، رضا عطاران ۵۷ ساله، نقش یک تازه داماد را ایفا می کند و حتی هوتن شکیبای ۴۱ ساله، در جلد جوان اول «تاسیان» دیده می شود! در این سریال نازنین بیاتی ۳۵ ساله نیز در نقش یک دانشجوی ۱۹-۱۸ ساله ایفای نقش می کند. در «کوکتل مولوتف» نیز امین حیایی ۵۵ ساله، ستاره پسیانی ۴۰ ساله، احمد مهرانفر ۵۰ ساله و یکتا ناصر ۴۶ ساله، نقش جوانان در معرض ازدواج را بازی می کنند! حال که صورت مساله روشن شد، اگر بخواهیم علل به وجود آمدن این بحران بازیگری را در کشورمان بررسی نماییم، احیانا به ۴ عاملی می رسیم که در ادامه می خوانید. تولید کم تکرار می آورد بدون تردید یکی از عوامل تکرار بازیگران در آثار مختلف را می توان تولید کم شمار محصولات نمایشی در کشور دانست. کمیت نسبتاً پایین فیلم ها و سریال های سالانه نسبت به برخی دیگر از کشورهای صاحب صنعت سینما، سبب شده تا به تعداد کمتری از عوامل ساخت همچون بازیگران جلو دوربین نیاز باشد. با این وجود، از آنجائیکه شمار فیلم ها و سریال های تماشاشده توسط هر تماشاگر ایرانی با تماشاگران کشورهای صاحب صنعت سینما تفاوت شایان توجهی ندارد و این رقم تابعی از تعداد تولیدات نیست، بدین سبب آن گروه از محصولات که بیننده فراوانی می یابند و عموم تماشاگران را جذب می کنند، با حضور چهره هایی ساخته می شوند که در محصولات دیگری نیز حاضرند و به فعالیت می پردازند. به طور مثال، اگر هر فیلم بین ایرانی در طول سال بطور میانگین ۲۰ فیلم و سریال تماشا کند، یعنی حدودا ۱۰ درصد تولیدات سالانه سینما، تلویزیون و نمایش خانگی را تماشا کرده. در مقابل، این عدد برای تماشاگر آمریکایی که از میان حدود ۷۵۰ فیلم و حدود ۴۵۰ سریال دست به انتخاب می زند، حدود ۱.۵ درصد است. روشن است که شمار بازیگران تکراری در ۱.۵ درصد از آثار سالانه یک کشور، بسیار کمتر از تعداد چهره های تکراری در ۱۰ درصد از تولیدات سالانه ایران است. به همین دلیل، با وجود اینکه ممکنست تعداد آثار هر بازیگر در طول سال، در ۲ کشور حدودا مساوی یا نزدیک به هم باشد، ولی بازیگران ایرانی بسیار بیشتر به چشم می آیند و گویی تکراری ترند. کله بجای فیلمنامه از آنجا که اصلی ترین عنصر هر پوستر سینمایی، صورت بازیگرهای اثر است، اصطلاحی در بین اهالی سینما وجود دارد که به چهره های حاضر در پوستر هر فیلم، می گویند «کله»؛ همان بازیگرهای شناخته شده ای که به قدر حضور در پوستر فیلم یا سریال، مشهورند و البته ممکنست در یک فیلم یا سریال، یک نفر یا حتی ۱۰ نفر باشند. نکته این است که در سالیان اخیر یکی از روندهای رایج در صنعت سینما و تلویزیون، استفاده از بازیگران مشهور و چهره های محبوب بجای تمرکز بر فیلم نامه های قوی و خلاقانه بوده. خیلی از تهیه کنندگان به این نتیجه رسیده اند که حضور یک ستاره پرطرفدار می تواند تضمین کننده فروش خوب یا حداقل توجهات کافی به اثر باشد، حتی اگر داستان فیلم یا سریال، جذابیت لازم را برای تماشاگران نداشته باشد. این رویکرد تا حد زیادی ناشی از دید فقط تجاری به سینماست، جایی که جذب مخاطب و بازگشت سرمایه به هر قیمتی در اولویت قرار دارد و رضایت تماشاگر، کمتر اهمیت می یابد. استفاده از بازیگران شناخته شده موجب می شود پروژه در مراحل اولیه تبلیغات نیز توجه بیشتری جلب نماید. چهره های محبوب در شبکه های اجتماعی، رسانه ها و جشنواره ها همیشه بیشتر دیده می شوند و حضورشان می تواند هیجان و انتظار برای تماشای فیلم را بالا ببرد. سکه اصرار به استفاده از ستاره ها برای پر کردن خلاء فیلم نامه خوب، روی دیگری هم دارد: تکراری شدن بازیگرها؛ تا جایی که تهیه کنندگان حاضرند هفته ها و ماه ها برنامه ریزی پروژه را تغییر دهند که با هنرپیشه سرشلوغ همکاری کنند و اصطلاحاً کله او را در پوستر اثر داشته باشند! ستاره بازی بجای ستاره سازی نگاهی به لیست بازیگران محصولات پلت فرم های وی اودی -که بالاتر هم خواندید- نشان میدهد این سرویس ها بجای این که بدنبال کشف و تربیت بازیگران تازه نفس و بااستعداد باشند، ترجیح می دهند روی بازیگران مشهور و از قبل شناخته شده سرمایه گذاری کنند. این رویکرد به دلیلهای مختلف اتخاذ می شود؛ اول این که چهره های مشهور، تا حدی می توانند متضمن جذب کف قابل قبولی از مخاطب باشند و دوم این که از نظر اقتصادی، این انتخاب به نظر کم ریسک تر می آید و روند بازگشت سرمایه را سریع تر و محتمل تر می کند. در مقابل، نتیجه این رفتار، تکرار چهره ها و نبودِ تنوع در بازیگران و نقش هاست که به مرور موجب یکنواختی تولیدات می شود و فرصت دیده شدن و تجربه کردن نقش های مهم را از جوانان و بازیگران جدیدی که استعداد و انرژی دارند، می گیرد. این امر می تواند در طولانی مدت به این صنعت ضربه زده و به رکود در کیفیت و نوآوری آثار هنری منجر شود و صنعت فیلم و سریال را به سوی محافظه کاری بیشتر سوق دهد. نیاز عمیق به تنوع ژانر بی شک یکی از مهم ترین عوامل اثرگذار بر تنوع بازیگران در سینما، تنوع ژانر است. در شرایطی که ژانرهای متنوعی در سینما وجود داشته باشد، فرصت های بیشتری برای بازیگرانی با خاصیت های ظاهری، حرفه ای و سبک های متفاوت وجود خواهد داشت و در مقابل، محدود بودن ژانرها مثل سینمای ایران می تواند به کاهش تنوع در این حوزه منجر شود. سینمای ایران که بویژه طی سالیان اخیر، بیشتر روی ۲ دسته درام های تلخ اجتماعی و کمدی های موقعیت تمرکز کرده، متناسب با این ۲ ژانر، ۲ دسته اصلی بازیگر دارد؛ چهره های ثابت کمدی ها مثل رضا عطاران، پژمان جمشیدی، بهرام افشاری، الناز حبیبی، نازنین بیاتی و محسن کیایی و چهره های ثابت درام های اجتماعی مثل شهاب حسینی، نوید محمدزاده، پریناز ایزدیار، بابک حمیدیان، سحر دولتشاهی و چند چهره دیگر. بر همین مبنا و در صورتیکه ژانرهایی مثل ورزشی، اکشن، فجیع، نوآر، علمی - تخیلی و ماجراجویانه خیلی کم یافت می شود، بازیگرانی که متناسب با این ژانرها بتوانند نقش ایفا کنند نیز کم شمارند. همزمان محدودیت در ژانر، سبب شده بازیگرانی که توانایی یا ظاهر متفاوتی دارند، کمتر فرصت ابراز وجود پیدا کنند و در نتیجه، چهره های مورد اشاره بسیار پرکارند و در بیشتر آثار مهم دیده می شوند. منبع: وطن امروز