بی بدیل  - Bibadil  
     تاریخ: 31 فروردین 1403    19 آوریل 2024

طنز و خنده بی بدیل برای شما

. . . .
به جامعه مجازی بی بدیل بپیوندید... ورود ثبت نام
کیف پول  
بی بدیل - کیف پول

من خیلی خوشحال بودم.
من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم.
والدینم خیلی کمکم کردند، دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود.
فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود…!
اون دختر باحال، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم.
یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی!
سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت:
اگه همین الان ۵۰ هزار تومان به من بدی بعدش حاضرم با تو… wink
من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم. surprise
اون گفت: من میرم توی اتاق و اگه مایلی بیا پیشم.

 

 

وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خیره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم... blush
یهو با چهره نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم!!
پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی…! sad
ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم و هیچکس رو بهتر از تو نمی تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم. به خانواده ی ما خوش اومدی...


نتیجه اخلاقی: همیشه سعی کنید کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون بذارید شاید براتون شانس بیاره.

 
 
تبلیغات
 

 مقالات طنز  آقایان و خانمها  
  نظر دهید (4)نظر
تاریخ:  1390/09/04 نوشته شده توسط : مدیر سایت


تعدادی از جالب ترین مطالب مشابه:  
برخی از نظرات شما:  
mehran-esmaeli گفت:
 

دمتون گرم از خنده مرديم

Mostafa گفت:
 

دستتان درد نكند عالي بود

امیر گفت:
 

عالي تراز عالي

بازگشت
تمام حقوق معنوی سایت بی بدیل طبق قوانین مالکیت معنوی محفوظ میباشد
استفاده از مطالب سایت بی بدیل با ذکر منبع مجاز است.
درباره ما  پیشنهادات  تبادل لینک
سایت بی بدیل دات کام  ،  بی بدیل دات ایران