بی بدیل  - Bibadil
24 تیر 1404   15 جولای 2025
نام کاربر:
کاربر مهمان



به جامعه مجازی بی بدیل بپیوندید... ورود ثبت نام

یک فیلم هولناک بدون ترس چرا ورم مخاطب را ناامید کرد؟

یک فیلم هولناک بدون ترس چرا ورم مخاطب را ناامید کرد؟ بی بدیل دات کام: به گزارش بی بدیل دات کام، پدر پهپادچی «ورم» تلاش می کند جنگ نرم را در خانه اش مدیریت کند، اما تسخیر اسطوره ای فرزندش کار را سخت تر می کند.



سرویس فرهنگ و هنر مشرق

- فیلم هولناک «ورم» که داستان آن در دو کشور ژاپن و ایالات متحده رخ می دهد اولین فیلم بلند پابلو اَبِسِنتو در مقام نویسنده و کارگردان است؛ فیلمی که با وجود کوشش برای خلق فضایی هراس انگیز، در اکثر لحظات از ایجاد تعلیق و درگیر کردن مخاطب ناتوان است.





تضادهای فرهنگی و داستانی سردرگم


یکی از افسران ارتش آمریکا که همسر و دو فرزندش موقتاً در ژاپن اقامت دارند، آنها درمی یابد پسر کوچکشان بعد از نجات از غرق شدگی گرفتار عفونتی مرموز شده و احتمالا در تسخیر موجودی شیطانی قرار دارد.
فیلم به طور عمده از صحنه هایی تشکیل شده که در آن شخصیت ها درحال نگاه کردن به صفحه های کامپیوتر و تلفن همراه هستند. بخصوص پدر خانواده که از راه دور و از راه پیام رسان های اینترنتی تلاش می کند بر وضعیت فرزندانش نظارت داشته باشد. این ساختار، بیشتر از آن که هولناک باشد، تماشاچی را خسته می کند.
با این حال، «ورم» نه تنها در ایجاد فضایی هولناک موفق عمل نمی کند، بلکه با روایتی آشفته، تدوینی بی نظم و پایانی ناامیدکننده، مخاطب را هم سردرگم می سازد.




مرگ نوزاد، آغاز کابوس


داستان با صحنه ای از فیلمی خانگی آغاز می شود؛ جک رینولدز، افسر ارتش (با بازی بن مک کنزی) و همسرش هانا (با بازی بویانا نوواکویچ) در بیمارستان منتظر تولد فرزند سوم خود هستند؛ دختری به نام آوا. اما نوزاد، سرخ و متورم به دنیا می آید و فورا از اتاق بیرون برده می شود.
خیلی زود روشن می شود که آوا در بیمارستان جان باخته، بی آن که علت مرگ او مشخص شود. در ادامه، جک و هانا تصمیم می گیرند برای دور شدن از فضای غم بار، بهمراه دو پسرشان، استیو و کایل، به سفر بروند. اما مأموریتی جدید برای جک در آمریکا پیش می آید و او ناچار می شود خانواده اش را تنها به ژاپن بفرستد.




روایتی پر از تناقض و حفره


از همان ابتدا، فیلم گرفتار مشکلاتی در انسجام روایی است. برای نمونه، زمان تسخیر شدن کایل بشکل متناقضی سال ۲۰۱۸ و سپس ۲۰۲۰ ذکر می شود. جزئیات مرگ آوا و حتی نقش یکی از شخصیت های کلیدی (پرستاری به نام ایرِکو که کایل را از غرق شدن نجات می دهد) به صورت کامل نادیده گرفته می شود و هیچگاه به آن بازگشت نمی گردد. در صحنه ای دیگر، جک ویدیویی از کایل می بیند که از دهانش مایعی سبز و عجیب خارج می شود.
او که کم کم به تسخیرشدگی فرزندش مشکوک شده، وارد فضای مجازی تاریکی می شود که والدین کودکان تسخیرشده در آن تجربیات خویش را به اشتراک می گذارند.

شخصیت پردازی ضعیف و بازیهای بی روح


شخصیت های فیلم به طور عمده تخت و فاقد عمق روانی اند. استیو، پسر بزرگ تر، نقش کارآگاهی ناخواسته را ایفا می کند که با دوربین مخفی، رفتارهای نگران کننده کایل را ثبت می کند. صحنه هایی همچون خوردن حشرات مرده و فریاد بر سر قورباغه ای کوچک، این صحنه ها نه تنها هولناک نیستند، بلکه بیشتر مضحک اند.
هانا هم که از پذیرش حقیقت عاجز است، ظاهراً باردیگر به مشروبات الکلی و داروهای روان گردان روی آورده است. با این وجود، فیلم به جای بررسی روان شناختی دقیق این وضعیت، به سطحی نگری در روابط خانوادگی بسنده می کند.




پایان شتاب زده و ناامیدکننده


در بخش پایانی، داستان به مراسمی شبیه به جن گیری ختم می شود، اما نه تنها نتیجه ای ندارد، بلکه همه چیز بشکلی شلخته و بی منطق تمام می شود. فیلم حتی تلاش نمی کند سؤال های بنیادی داستان را پاسخ دهد؛ همچون علت دقیق بیماری کایل یا ماهیت موجود شیطانی احتمالی.
«نفخ» می توانست فیلمی تاثیر گذار در رابطه با تقاطع فرهنگ ها، سوگ، و روان انسان باشد. اما ضعف فیلم نامه، کارگردانی ناپخته و بازی هایی بی انرژی سبب شده اند که این فیلم، حتی در حد یک سرگرمی هولناک ساده هم موفق عمل نکند


ورم فیلمی که میان اسطوره و اسکرین گم می شود


با وجود محدودیت های ذاتی شیوه روایت «زندگی از پشت صفحه» یا همان فرمت اسکرین لایف، این قالب نوین مزایای خویش را هم دارد. روایت داستان از راه تصاویر وب کم، دوربین های مداربسته، جست وجوهای اینترنتی و گفت وگوهای آنلاین، می تواند به درک روان و ذهنیت شخصیت اصلی کمک نماید. در ژانر وحشت، چنین روایتی می تواند حس اضطراب، فاصله و ناتوانی را تشدید کند مشابه تجربه شنیدن نفس های تهدیدآمیز یک غریبه در آن سوی خط تلفن، در فیلمهای کلاسیک ترسناک
.«ورم» تلاش می کند تا وحشت را از دل تکنولوژی، اسطوره و اندوه خانوادگی بیرون بکشد. اما ساختار شلخته، شخصیت پردازی ناکامل و ناتوانی در حفظ منطق روایی، سبب شده است که فیلم نتواند از ظرفیتهای سبکش بهره کافی ببرد. شاید روایت کلاسیک تری برای این داستان پرپتانسیل، مناسب تر می بود.




کاپا؛ افسانه ای مهجور در بستری ناپایدار


کاپا، یکی از ارواح یا موجودات افسانه ای (یوکای) فرهنگ ژاپنی، در دل یا حاشیه ی آب زندگی می کند. این موجودات که ظاهری شبیه قورباغه های انسان نما دارند، به غرق کردن قربانیان خود شهرت یافته اند. با وجود حضور دیرینه ی کاپا در ادبیات فولکلور ژاپن، تابحال فیلمهای چندانی، چه در سینمای ژاپن و چه در دیگر کشورها، به این افسانه نپرداخته اند.
فیلم هولناک ورم تلاش می کند راهی تازه برای ورود به این اسطوره پیدا کند، اما متاسفانه جهانی که می سازد و روایتی که از کاپا ارائه می کند، انسجام لازم را ندارد و در طول روایت، به تدریج از هم می پاشد.
با مدت زمان نسبتاً کوتاه ۸۷ دقیقه، ورم از معدود آثاری است که میتوان گفت از طولانی تر بودن سود می برد. فیلم نیاز دارد زمان بیشتری را صرف شخصیت پردازی کند، اما در اکثر لحظات، شتاب زده و ناتمام به نظر می رسد؛ گویی صحنه هایی حیاتی از آن حذف شده اند، صحنه هایی که می توانستند به تشکیل بهتر روابط و زمینه داستانی کمک کنند.
برای نمونه، معلوم نیست چرا جک، شخصیت اصلی فیلم، بعنوان یک اپراتور پهپاد درحال انجام مأموریت های محرمانه معرفی شده است؛ در حالیکه هم زمان مشغول جست وجو در اینترنت و مشارکت در انجمن های در ارتباط با کودکان تسخیرشده است. اگر هدف فیلم، عرضه ی اطلاعیه ای سیاسی در رابطه با تقاطع تکنولوژی، خشونت و خانواده بود، این انتخاب می توانست قابل توجیه باشد. اما ورم این تقابل را تنها بعنوان یک حقیقت سطحی عرضه می کند؛ بدون آن که به شغل حساس و محل تأمل جک ورود تحلیلی داشته باشد یا تبعات روانی آنرا در پیوند با روایت اصلی بررسی کند.



منبع:

1404/04/23
09:33:09
5.0 / 5
33
تگهای مطلب: اینترنت , بازی , خانواده , داستان
این مطلب بی بدیل را می پسندید؟
(1)
(0)
X
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۲ بعلاوه ۴
جدیدترین ها

تمام حقوق معنوی سایت بی بدیل طبق قوانین مالکیت معنوی محفوظ میباشد
درباره ما  پیشنهادات  تبادل لینک
سایت بی بدیل دات کام  ،